فصل نوزده
در اين آشفته بازار دنيا و هياهوى زمانه، كسانى هستند كه به ياد من مى باشند، آنان در اين مخروبه هاى جامانده از طوفان غفلت ها نام مرا بر زبان جارى مى كنند، در ميان امواج صداهاى پوچ و تو خالى، صداى آنان به نام من بلند است.
نام من به دل آنان آرامش مى دهد، آنان در هر لحظه با نام من، يك دنيا طراوت را به روح خود هديه مى دهند، آنان يكسره در پناه ياد من، انس مى گيرند و از هر چه كه رنگ بيهودگى دارد به دور هستند، آنان در سايه سار ياد من زندگى مى كنند.
اكنون كه از آنان برايت گفتم، از من بخواه تا تو را هم در زمره آنان قرار دهم تا در اين زندگى پر فريب دنيا، در اين راه پر از دام و فتنه، نجات پيدا كنى و ياد من، همواره چراغ هدايت تو گردد و به رستگارى برسى. مبادا در گروه كسانى قرار بگيرى كه از ياد من باز ماندند و شيطان همدم و همنشين آنان شد و قلبشان در گمراهى و هلاكت سقوط كرد و دنيا با فريب هاى خود راه سعادت را بر آنان بست.