کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    ۱۳

     ۱۳


    سخن از آيت الله ميزرا جواد تبريزى به ميان آمد، در اينجا مى خواهم ماجرايى را كه در درس فقه ايشان پيش آمده است بازگو كنم، يكى از شاگردان ايشان چنين مى گويد:
    پاى درس استاد نشسته بوديم، درس ايشان در "مسجد اعظم قمّ" برگزار مى شدند، جمعيت زيادى در آنجا حاضر مى شد، همه آنها اهل علم بودند و از درياى علم استاد بهره مى بردند، اين رسم درس هاى حوزه است كه گاهى افرادى به سخن استاد اشكال مى كنند و استاد با توجه به آن اشكال، توضيح بيشترى مى دهد، اين روش باعث بالندگى هر چه بيشتر ذهن شاگردان مى شود، آن روز يكى از شاگردان به سخن استاد اشكالى كرد، استاد هم مقدارى درباره آن مطلب توضيح داد و سپس موضوع اصلى سخن خود را پى گرفت، در اين هنگام آن شاگرد با صداى بلند فرياد زد: "جناب استاد! اينجا كه روضه خوانى نيست، بلكه محل درس و بحث است، شما نبايد از اشكال من زود رد شويد".
    در اينجا بود كه استاد سكوت كرد و بعد از لحظاتى صداى گريه به گوش رسيد، همه مات و مبهوت شديم، چرا استاد گريه مى كند؟ چه شده است؟ بعد از لحظاتى استاد چنين گفت: "خدا مى داند كه من اول نمى خواستم مجتهد و مرجع تقليد شوم، بلكه دوست داشتم كه روضه خوان شوم ولى چون صدايم خوب نبود، درس خواندم و مجتهد شدم!"، همه از اين سخن استاد متأثر شدند و فهميدند كه گريه استاد براى اين است كه در كلام آن شاگرد به مقام روضه خوان ها اهانت شده است، سخن استاد اين گونه ادامه پيدا كرد: "چرا شما فكر مى كنيد كه اگر كسى مجتهد شد روضه خوانى براى او نقص است؟ من حاضرم همه سرمايه هاى علمى خود را بدهم و به جاى آن روضه خوان بشوم!".
    آن روز همه فهميدند كه آرزوى آن مرجع عالى قدر چه بوده است و چقدر حسرت آن آرزو را به دل دارد! هر كس آن روز پاى درس آن عالم بزرگوار بود و گريه استاد را شنيد به اين باور رسيد كه آن گريه از دلى پر از حسرت برخواسته است، آن اشك، اشك حسرت است، آيا كسى مى داند روضه خوان به چه جايگاهى مى رسد كه آن عالم در حسرتش، آن چنان اشكش جارى شد؟
    در آن روز، عده اى به فكر فرو رفتند، اثر آن گريه، آنان را از خواب غفلت بيدار كرد، زيرا آنان در مجالس دينى، سخنرانى مى كردند ولى روضه نمى خواندند، اين باور غلط در ذهنشان نقش بسته بود كه ما بايد سخنرانى كنيم و در پايان سخنرانى، فقط سلامى به امام حسين(عليه السلام) مى دادند و از منبر پايين مى آمدند، آن روز آنان راه خود را پيدا كردند و تصميم گرفتند تا از اين روش غلط دست بردارند، آنان راه خود را پيدا كردند و روضه خوان شدند.
    آيت الله تبريزى در آن روز بزرگ ترين درس خود را با اشك بازگو كرد و راه را روشن و آشكار كرد، راهى كه "روضه خوانى" را برتر از "اجتهاد" مى داند، روشن است كه اين راه هرگز نمى خواهد ارزش علم و اجتهاد را كم نمايد، مگر مى توان اهميّت علم و اجتهاد را كم شمرد؟ همه سخن اين است كه مجتهدانى پديدار شوند كه روضه خوان هم باشند و از اين راه با دو بال علم و مودّت، پرواز كنند و مردم را رهنما باشند.
    فرصت را مناسب مى بينم و سخن ديگرى را از آيت الله تبريزى بازگو مى كنم، اين جمله سخن اوست: "بهترين لحظه در زندگى ام آن وقتى است كه روضه خوان برايم روضه مى خواند"، تو مدت زيادى روى اين سخن فكر مى كنى، دوست دارى به عمق اين سخن پى ببرى، دوست دارى آن را با آب طلا بنويسى و قاب كنى و در اتاق خودت نصب كنى!


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۳: از كتاب راز روضه نوشته مهدي خداميان آراني هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن