کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    ۲۷

     ۲۷


    آيت الله خوئى يكى از مراجع بزرگ شيعه بود، جايگاه علمى ايشان در ميان همه زبانزد است، در اينجا مى خواهم ماجرايى را از ايشان نقل كنم: وقتى ماه محرم از راه مى رسيد، او لباس سياه به تن مى كرد و تا آخر ماه صفر فقط لباس سياه به تن داشت، (حتّى جوراب هاى او هم سياه بود و كسى كه او را نگاه مى كرد او را سرتاپا سياه مى ديد).
    حتماً مى دانى كه هواى شهر نجف در تابستان بسيار گرم است، يك سال كه محرم در تابستان بود، يكى از شاگردان آيت الله خويى ديد كه ايشان در ماه محرّم، لباس سياه به تن دارد پس به ايشان گفت: "شما سرتاپا سياه پوش شده ايد و ممكن است در اين هواى گرم، گرمازده شويد".
    آيت الله خوئى در جواب مى گويد: "من هرچه دارم از اين سياه پوشى دارم". او وقتى اين سخن را مى شنود تعجب مى كند، وقتى آيت الله خوئى تعجب او را مى بيند چنين مى گويد: پدر من، اهل علم بود و در شهر خود براى مردم منبر مى رفت و روضه مى خواند، سال هاى سال خدا به او فرزند نداده بود، او يك شب، روى منبر چنين مى گويد: "اى مردم! از درِ خانه امام حسين(عليه السلام) به جاى ديگر نرويد و حاجت خود را از آن حضرت بخواهيد كه او درياى لطف و مهربانى است".
    وقتى از منبر پايين مى آيد، يك نفر به او مى گويد: "حاج آقا! شما كه به ما سفارش مى كنيد به امام حسين(عليه السلام) توسّل پيدا كنيم چرا خودت از آن حضرت نمى خواهى به تو فرزند بدهد؟".
    پدرم به خانه مى آيد ولى حالش دگرگون است، مادرم به او مى گويد: "آقا چرا اين قدر ناراحت هستيد؟"، پدرم ماجرا را بازگو مى كند، مادرم مى گويد:
    ــ خوب او حرف حقى زده است، چرا چيزى نذر امام حسين(عليه السلام) نمى كنى تا آن حضرت عنايتى كند و ما نيز بچّه دار شويم؟
    ــ تو كه خودت مى دانى وضع مادى ما خوب نيست.
    ــ لازم نيست چيزى داشته باشيم تا نذر كنيم! بيا نذر كن كه امسال همه محرّم و صفر را براى امام حسين(عليه السلام) سر تا پا، سياه پوش باش!
    ــ قبول. من همين كار را مى كنم.
    پدرم آن سال، دو ماه محرم و صفر را سياه پوش مى شود (حتى جوراب و كفش سياه استفاده مى كند)، بعد از مدتى مادرم حامله مى شود. چند ماه مى گذرد، يك شب يكى از شاگردان پدرم نزد او مى آيد و به او مى گويد: "آيا قرار است خدا به شما فرزندى بدهد؟"، پدرم تعجب مى كند و به او خبر مى دهد كه چند ماه ديگر فرزندش به دنيا مى آيد.
    اينجاست كه آن شاگرد به پدرم مى گويد: "من پيامبر را در خواب ديدم كه به من فرمود: نزد استادت برو و به او بگو خدا به خاطر آن كه براى حسين من، دو ماه سياه پوشيدى، خدا به تو فرزندى مى دهد كه عالم بزرگى خواهد بود، اسم او را ابوالقاسم بگذار!".
    وقتى پدرم اين سخن را مى شنود، اشكش جارى مى شود و تصميم مى گيرد هر سال، اين نذر خود را ادامه بدهد، بعد از چند ماه من به دنيا آمدم، آرى، من هر چه دارم از بركت سياه پوشى براى امام حسين(عليه السلام) دارم و خود من هم (مانند پدرم) در ماه محرّم و صفر براى عزاى آن حضرت، سياه مى پوشم.

    * * *


    در اينجا كتاب به پايان مى رسد، اميدوارم كه اين كتاب توانسته باشد اعتقاد و باور جوانان شيعه را به مجلس روضه بيشتر كند، وقتى جوانان متوجّه بشوند كه علماى راستين شيعه اين قدر به مجلس روضه امام حسين(عليه السلام)اهميّت مى داند، ديگر فريب دشمنان نمى خورند، بلكه روز به روز بر شكوه روضه ها مى افزايند و و اين گوهر رحمت خدا حفظ مى كنند.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲۷: از كتاب راز روضه نوشته مهدي خداميان آراني هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن