کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    ۲۰

     ۲۰


    در جستجوى حقيقت هستى، راه هاى مختلف تو را به سرگردانى رسانده است، نمى دانى در اين ميان چه كنى، تو در مشهد زندگى مى كنى، پس به حرم مى روى و بعد از زيارت امام رضا(عليه السلام) گريه مى كنى و از امام زمان يارى مى خواهى تا تو را كمك كند و از اين سرگردانى نجات بدهد، سرانجام لطف آن حضرت شامل تو مى شود و بعد از مدتى با "آيت الله ميزرا جواد تهرانى" آشنا مى شوى، همان كه كتابى به نام "عارف و صوفى چه مى گويند؟" نوشته است، او در آن كتاب، يك عمر تحقيق خود را به قلم آورده است.
    بارها آن كتاب را مى خوانى، گمشده خود را پيدا مى كنى و راه خودت را مى يابى، پس به ديدار آن استاد فزرانه مى شتابى، تو مانند كسى هستى كه بعد از طوفانى سهمگين به ساحل رسيده است، سوالات خود را از استاد مى پرسى و حقيقت براى تو آشكار مى شود و در همان مسير گام برمى دارى. مدتى مى گذرد، محرم فرا مى رسد، روز عاشورا مى خواهى براى شركت در عزادارى به سمت حرم امام رضا(عليه السلام) بروى، دسته هاى عزادارى را مى بينى كه به سر و سينه مى زنند و به سوى حرم مى آيند، ناگهان چشمت به استادت مى افتاد كه مشكى بر دوش انداخته است و به عزاداران آب مى دهد، تو ابتدا شك مى كنى شايد اشتباه ديده اى، جلو مى روى، خوب كه دقت مى كنى متوجه مى شوى كه خطا نكرده اى، اين آيت الله ميزرا جواد تهرانى است كه مشك آب بر دوش گرفته است، با ديدن اين منظره اشك از چشمانت جارى مى شود، آن كوه علم و دانش، اين گونه به عزاداران خدمت مى كند، او با اين كار دارد باورهاى اصيل تشيع را تقويت مى كند.
    فرصت نيست تا از عظمت اين مرد بزرگ سخن بگويم، فقط به چند نكته اشاره مى كنم: اگر او را با عنوان "آيت الله" خطاب مى كردند، بسيار ناراحت مى شد، او اجازه نمى داد كه كسى دست او را ببوسد، يك بار يكى از شاگردانش اين كار را كرد، پس استاد خم شد و كفش آن شاگرد را بوسيد! او از مشهور شدن دورى مى جست و وصيت كرد كه پيكرش را در قبرستانى معمولى دفن كنند و نوشته اى هم روى سنگ قبر او ننويسند، آرى، او نشان در بى نشانى مى جست. او در سال 1368 هجرى شمسى از دنيا رفت، صداى و سيماى ايران اين جملات را درباره ايشان پخش كرد: "عالم مجاهد و فقيه پرهيزگار و عبد صالح، آيت الله آقاى حاج ميرزا جواد آقا تهرانى از دنيا رفت..."، آن وقت بود كه مردم دانستند چه گوهر ارزشمندى را از دست داده اند.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲۰: از كتاب راز روضه نوشته مهدي خداميان آراني هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن