کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل سيزده

     فصل سيزده


    پيامبر و يازده امامى كه قبل از تو بوده اند، از تو سخن گفته اند، مادرت حضرت فاطمه(عليها السلام) هم از تو ياد كرده است، آرى، تو همان مولايى كه خوبان جهان به تو افتخار كرده اند.
    پيامبر در روز غدير به مردم چنين گفت: "مهدى يارى كننده دين خداست، همه پيامبران به او بشارت داده اند، او ولىّ خدا در روى زمين مى باشد".
    حضرت على(عليه السلام) بارها در فراق تو اشك ريخت و از نهاد دل، آه كشيد و گفت: "آه! چقدر دوست دارم او را ببينم"، "مهدى تنها و غريب است"، "پدر و مادرم به فداى او باد!".
    حضرت فاطمه(عليها السلام) گفت: "خوشا به حال كسى كه امام زمانش را دوست بدارد و محبّت او را در دل داشته باشد".
    امام حسن(عليه السلام) گفت: "هر كس امام زمانش را نشناسد و از دنيا برود، به مرگ جاهليت مرده است". امام حسين(عليه السلام) است نيز از تو ياد كرد، امام سجاد(عليه السلام)منتظران تو را بهترين مردم همه زمان ها معرفى كرد و اين گونه ارزش انتظار تو را بازگو كرد، كسى كه منتظر واقعى تو باشد، مقامش از شهداى كربلا بالاتر است.
    امام باقر(عليه السلام) گفت: "اگر در زمان مهدى(عليه السلام) بودم، جانم را فداى او مى نمودم".
    امام صادق(عليه السلام) در فراق تو اشك ريخت و آه از دل كشيد و خطاب به تو چنين گفت: "اى آقاى من! غيبت تو، خواب از چشمان من ربوده است خاطرم را پريشان كرده است".
    وقتى امام كاظم(عليه السلام) از تو ياد كرد بارها چنين گفت: "پدر و مادرم به فداى او! "، "او غريب و تنها است".
    هنگامى كه امام رضا(عليه السلام) نام تو را شنيد، دست روى سرش گذاشت و براى تو دعا كرد و از خدا ظهور تو را طلبيد.
    وقتى امام جواد(عليه السلام) از تو ياد كرد، گريه زيادى نمود و براى غربت و مظلوميت تو اشك ريخت.
    امام هادى(عليه السلام) به شيعيان سفارش نمود كه همواره چشم به راه تو باشند و از ياد تو غفلت نكنند و تو را از ياد نبرند.
    امام عسكرى(عليه السلام) تو را به شيعيان معرفى كرد و گفت: "اين پسرم مهدى(عليه السلام)است كه سرانجام همه دنيا را پر از عدل و داد خواهد كرد".
    از پيامبر تا پدرت امام عسكرى(عليه السلام) بارها از تو سخن گفتند، خضر(عليه السلام)كه پيامبرى بلندمرتبه است، افتخارش اين است كه خادم درگاه توست. حضرت عيسى(عليه السلام) هم سال هاى سال است در انتظار ظهور توست و آرزوى او اين است كه در بيت المقدس پشت سر تو نماز بخواند.[18]

    * * *


    در اينجا مى خواهم از ماجراى نماز عيسى(عليه السلام)سخن بگويم:
    وقتى تو در مكّه ظهور مى كنى به كوفه مى آيى و در آنجا حكومت عدل و داد برقرار مى كنى، سپس به سوى فلسطين حركت مى كنى. وقتى به بيت المقدس مى رسى، چند روز در آنجا مى مانى تا روز جمعه فرا مى رسد.
    در آن روز، عدّه زيادى از مسيحيان در اين شهر جمع خواهند شد، چه اجتماع باشكوهى برپا مى شود، همه منتظر هستند. نگاه خيلى ها به سوى آسمان است، ابرى سفيد آشكار مى شود، جوانى بر فراز آن ابر است، دو فرشته هم همراه او هستند.
    آن ابر به سوى زمين مى آيد، شورى در ميان مسيحيان برپا مى شود، آن جوان، عيسى(عليه السلام)است.[19]
    آن ابر سفيد، كنار بيت المقدس قرار مى گيرد، عيسى(عليه السلام) از آن پياده مى شود. مسيحيان كه از شادى در پوست خود نمى گنجند به طرف او مى روند و مى گويند كه ما همه ياران و انصار تو هستيم، ولى عيسى(عليه السلام)پاسخ مى دهد: "شما ياران من نيستيد".[20]
    همه مسيحيان تعجّب مى كنند. عيسى(عليه السلام)، بدون توجّه به آنان، حركت مى كند. او به سوى تو مى آيد كه در محراب ايستاده اى و يارانت پشت سرت نشسته اند و منتظرند تا وقت نماز شود.
    عيسى(عليه السلام) به سوى محراب مى آيد، او نزد تو مى آيد و سلام مى كند، جواب مى شنود و با تو دست مى دهد.
    تو به او رو مى كنى و مى گويى: "اى عيسى! جلو بايست و امامِ جماعت ما باش".[21]
    عيسى(عليه السلام) پاسخ مى دهد: "من به زمين آمده ام تا وزير تو باشم، نيامده ام تا فرمانده باشم، من نماز خود را پشت سر شما مى خوانم".[22]
    نماز بر پا مى شود، همه مسيحيان با تعجّب نگاه مى كنند. عيسى(عليه السلام)پشت سر تو نماز مى خواند، اينجاست كه بسيارى از آنها مسلمان مى شوند و به جمع ياران تو مى پيوندند.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۳: از كتاب ياد غريب نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن