کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل بيست ودو

     فصل بيست ودو


    من در وجود خود، عيب هاى فراوان مى بينم: حسد، بخل، خودبينى، محبّت به دنيا، غرور. اگر بخواهم به سعادت ابدى برسم بايد همه اين عيب ها را بر طرف نمايم و به جاى آن، زيبايى ها و خوبى ها را در خود ايجاد كنم.
    معلوم است كه اين كار سختى است، بارها شده است كه تلاش كرده ام از حسد دورى كنم، همه توجه ام به اين امر بوده است، امّا از صفت ناپسند ديگرى غفلت كرده ام.
    سال ها پيش كه جوان بودم، نزد دانشمندى بزرگ رفتم تا از او راهنمايى بگيرم، من او را همچون پدرى مهربان يافتم و برايش از سختى "تزكيه نفس" سخن گفتم و از او راهنمايى خواستم، او آن روز سخنانى گفت كه افقى تازه در ذهنم گشود، او مرا "فرزندم!" خطاب كرد...

    * * *


    فرزندم! آيا اين جمله را شنيده اى؟ "مَنْ اَحَبَّكُم فَقَد اَحَبَّ الله".
    "هر كس اهل بيت(عليهم السلام) را دوست بدارد، خدا را دوست داشته است".
    محبّت به حجّت خدا، محبّت به خداست. بايد براى زدودن صفات ناپسند، راه محبّت امام زمان را بپيمايى، اگر در اين راه گام بردارى به راحتى صفات خوب را به دست مى آورى و از گناه هم دورى مى كنى!
    هر چقدر محبّت امام زمان در دل تو بيشتر بشود، صفاى دل و كمال معنوى تو زيادتر مى شود، اگر تو گرفتار صفات ناپسند هستى، قطعاً امام زمانت را آن چنان كه بايد و شايد، دوست ندارى، زيرا اگر محبّت محبوب در جان تو ريخت، اوّلين نشانه اش، اطاعت از محبوب و پرهيز از ناخوشايندهاى اوست.
    هر چه محبّت تو به آقا بيشتر بشود، دل تو صفاى بيشترى پيدا مى كند و خود به خود از پليدى ها دورى مى كنى، اين كار چون در راه عشق محبوب است، شيرين است و ديگر در نظر تو، سخت جلوه نمى كند.
    محبّت، اكسير عجيبى است، هر جا كه بيايد، تحول بزرگ ايجاد مى كند، تاريكى ها را به نور تبديل مى كند، محبّت گوهر عجيبى است و همانند آهن ربا است. كسى كه واقعاً امام زمان را دوست دارد، در واقع همه خوبى ها را دوست دارد، او ناخودآگاه به سوى خوبى ها مى رود و از زشتى ها دورى مى كند. وقتى محبّت او در دل تو افتاد، صفحه وجودت عوض مى شود، قطب نماى دل تو همواره به سوى مركز خوبى ها است و اين سرانجام نتيجه مى دهد.
    فرزندم! بايد به امام زمانت محبّت واقعى پيدا كنى، هيچ گنجى، هيچ راهى بالاتر از اين راه نيست، بايد به آنجا برسى كه در فراق آقاى خود، اشك بريزى، به معناى حقيقى، در طلب او درآيى و در اين راه خسته و مانده نشوى! وقتى محبّت تو شديد شد، خود اين محبّت، راه ها را باز مى كند و تو را به مولايت نزديك و نزديك تر مى كند.
    فرزندم! براى كمال و رستگارى، سخن هاى فراوان گفته اند، امّا عصاره همه آن سخنان، چيزى جز محبّت به آقا نيست، تو اگر در اين راه گام بردارى، راه را نزديك كرده اى و به اصل همه خوبى ها دست يافته اى.
    محبّت نشانه هايى دارد، يكى از نشانه هاى محبّت اين است كه تو، آثار محبوب را دوست دارى، حتماً ماجراى "مجنون" را شنيده اى كه عاشق "ليلى" بود، او وقتى وارد كوچه ليلى مى شد، در و ديوار آن كوچه را مى بوسيد، در نگاه مجنون، ديوارهاى آن هم دوست داشتنى بود.
    هر چيزى نشانه اى دارد، نشانه محبّت به امام زمان اين است كه تو شيعيان او را دوست بدارى و همواره نام و ياد او را زنده نگاه دارى، دل هاى غافلان را متوجه آقا كنى، از خوبى ها و مهربانى هاى آقا براى مردم بگويى، براى ظهور او دعا كنى! اگر محبّت آن حضرت در دل داشته باشى، در جستجوى رضايت او هستى، به سراغش مى روى، در راه اطاعت او گام برمى دارى، عاقبت، جوينده يابنده بود، البتّه اين راه، راهى است كه صبر و حوصله مى خواهد، رنج راه را بايد تحمّل كنى و رنج فراق را بايد بكشى، بايد از دورى مولاى خود بسوزى، اين ها نشانه هاى محبّت است.
    فرزندم! بعضى ها گمان مى كنند كه واقعاً خدا، پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام) را دوست دارند، امّا وقتى امتحان پيش مى آيد، حقيقت مطلب آشكار مى شود، در وقت امتحان معلوم مى شود كه محبّت به خدا، پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام)سرپوشى است براى محبّت به خودشان! يعنى چون خودشان را دوست دارند و مى خواهند از عذاب و گرفتارى نجات پيدا كنند و به بهشت و رفاه برسند، خدا را عبادت مى كنند و به پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام)توسل مى جويند و از محبّت آنان سخن مى گويند.
    آيا مى دانى نشانه محبّت واقعى چيست؟ آيا مى خواهى راهى را به تو نشان بدهم تا بدانى كه آيا امام زمان را واقعا دوست دارى يا نه؟ هر وقت خودت را براى امام زمان بخواهى و دوست داشته باشى جانت را فداى او كنى، اين محبّت واقعى است، امّا اگر امام زمان را براى خودت بخواهى تا بتوانى به منافع خودت برسى، اين محبّت واقعى نيست!
    آيا تاكنون در بستر بيمارى افتاده اى؟ وقتى پزشك بالاى بستر تو مى آيد، تو او را دوست دارى و در وجود خودت به او علاقه شديد احساس مى كنى، امّا اين دوستى و محبّت، واقعى نيست، تو خودت و سلامتى خودت را دوست دارى، از مرگ مى هراسى، فعلاً اين پزشك وسيله اى براى نجات توست، براى همين به او محبّت مىورزى، چه بسا وقتى سلامتى خود را باز يافتى ديگر به او توجهى هم نكنى!
    فرزندم! وقتى مى خواهى در وادى محبّت امام زمان گام بردارى، بايد از اين مرحله بالاتر بروى، نبايد مولايت را به خاطر خودت دوست بدارى، بلكه بايد او را دوست بدارى چون شايسته دوست داشتن است، بايد ولايت او را بپذيرى و در محبّتش بى قرار شوى، چون كس ديگرى غير او شايستگى اين امر را ندارد، تو بايد به آنجا برسى كه جان و مال و همه هستى خود را با افتخار، فداى خاك پاى مولايت كنى و خودت را ديگر نبينى. اگر به چنين جايگاهى رسيدى، خوشا به حالت كه به "كيمياى سعادت" رسيده اى! اين محبّت اگر در جان تو ريشه كرد، همه زشتى ها را به خوبى ها تبديل مى كند، مس وجود تو را طلا مى كند.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲۲: از كتاب ياد غريب نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن