کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل نه

      فصل نه


    بعضى مى گويند: عبادت به جز خدمت خلق نيست! براستى خدمت يعنى چه؟ وقتى من به كسى ثروت فراوان دادم و او را به رفاه رساندم، امّا چشمِ دل او را كور كردم، آيا به او خدمت كرده ام؟ وقتى معناىِ واقعى انسان بودن را از او گرفتم و به او رفاه دادم، آيا اين به معناى خدمت است؟ وقتى كسى را كور مى كنند و به او چراغى پرنور مى دهند، آيا اين خدمت است؟
    فرهنگى كه چشم مرا كور و دل مرا وارونه مى كند و فقط دنيا را براى من مهم، جلوه مى دهد، به من خدمت نكرده است; زيرا اگر من به بهترين تكنولوژى ها برسم و غرق رفاه گردم، باز ضرر كرده ام.
    خدمت به انسان، اين نيست كه به او رفاه و آرامش بدهند! تكنولوژى چه مى خواهد بكند؟ مى خواهد به من رفاه و آرامش بدهد؟ اگر من زندگى پيشرفته براى خود فراهم آورم آيا واقعاً به رفاه و آرامش رسيده ام؟ آيا مى توانم به اين زندگى، دل خوش باشم؟
    وقتى من مى دانم مرگ در انتظارم است و دير يا زود از اين دنيا جدا مى شوم، چگونه مى توانم خشنود باشم؟ من كه مى دانم زمستان در راه است، چگونه مى توانم به بهار دل ببندم؟ من كه به بىوفايى دنيا ايمان دارم، چگونه حس آرامش را تجربه كنم؟
    ثروتمندان بزرگ دنيا به دنبال راه حلى هستند تا دلهره هاى خود را كنترل كنند، بعضى از آنان به مشكلات روانى گرفتار شده اند; مشكل بزرگ آنان، دلهره هايى است كه آرامش را از آنان مى گيرد. دنيا هر روز در حال تغيير است و مرگ در كمين نشسته است، چگونه مى توان با اين ثروت ها، به آرامش رسيد؟
    عجيب است كسانى كه در اوج ثروت و رفاه هستند به دنبال آرامش اند و از سوى ديگر بعضى ها آرزو دارند ثروتمند شوند. آنان نمى دانند وقتى به ثروت برسند، دلهره هاى شان بزرگ تر مى شود. آن وقت، ترس از مرگ، زيادتر مى شود; زيرا با مرگ بايد همه اين ثروت ها را گذاشت و به سوى تاريكى قبر رفت و اين جدايى بسيار سخت است.
    دين مرا به سوى چه چيزى فرامى خواند؟ وقتى من پيام قرآن را قبول مى كنم و مسلمان مى شوم در چه مسيرى گام برمى دارم؟ قرآن آمده است به من آرامشى بدهد كه هرگز دستخوش تغيير نشوم. وقتى من ايمان مى آورم، به آرامشى مى رسم كه ديگر از مرگ، نمى هراسم و مرگ را مهمانىِ مهربانى هاى خدا مى دانم و اين گونه آرامش را تجربه مى كنم; مى دانم مسافرى هستم و اين دنيا براى من، كوچك است، هر لحظه در انتظار آزادى از اين قفس دنيا هستم تا به سوى ملكوت پرواز كنم.



نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۹: از كتاب پنجره دوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن