کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل چهل ويك

      فصل چهل ويك


    ولايت امامان معصوم، بزرگ ترين و بالاترين نعمت خداست; زيرا خدا به آن ها مقام عصمت را عطا كرده و آنان را براى هدايت انسان ها برگزيده است.
    وقتى من فهميدم علم من محدود است و نمى توانم از همه قوانينى كه در هستى حاكم است، باخبر باشم، پس به سوى فرستادگان خدا مى روم و از علم آنان بهره مى برم و به سخن آنان گوش فرامى دهم. من ولايت آنان را مى پذيرم و مى دانم كه ولايت آنان ادامه توحيد است.
    نكته مهم اين است كه ولايت به معناى دوست داشتن نيست، خيلى ها در تاريخ على(عليه السلام) را دوست داشتند، ولايت على(عليه السلام)يعنى اينكه تسليم فرمان و دستور على(عليه السلام) باشم و فقط از او پيروى كنم.
    معاويه هم على(عليه السلام) را دوست داشت، امّا سلطنت و حكومت را بيش از على(عليه السلام)دوست داشت و براى رسيدن به اين حكومت با على(عليه السلام)جنگيد، افراد ديگرى هم على(عليه السلام) را دوست داشتند; امّا حكومت غير او را پذيرفتند. عدّه اى هم مسيحى هستند و على(عليه السلام) را دوست دارند; زيرا عاطفه انسانى آنان عاشق على(عليه السلام) شده است، اينان على(عليه السلام) را دوست دارند امّا ولايت على(عليه السلام) را ندارند.
    اگر من بخواهم معناى ولايت را بفهمم بايد به مالك اشتر نگاه كنم و به جنگ صفّين بروم...
    او مدّت ها براى شكست معاويه شمشير زده و رنج ها كشيده است، در جنگ صفّين تا نزديك خيمه معاويه آمده است و ديگر نزديك است معاويه را بكشد. او سپاه شام را عقب رانده است و با پيروزى چند قدم بيشتر فاصله ندارد.
    او مى رود تا آن بت بزرگ را بشكند و بعد از آن ديگر، همه مردم عراق او را به عنوان فرمانده پيروز بشناسند و بر همه سرورى كند. درست در آن هنگام، على(عليه السلام) براى او پيام مى فرستد كه دست از جنگ بكشد و برگردد، مالك در آن لحظه تمام آرزوهاى خود را كنار مى گذارد و بازمى گردد و نزد على(عليه السلام) مى رود. او مى داند كه اگر برگردد مردم كوفه او را سرزنش خواهند كرد، چگونه شده است كه مالك اشتر اين گونه تسليم فرمان مولاى خود است؟ چون هواها و هوس ها و زرق و برق دنيا بر او حاكم نيست.
    مالك اشتر از هواها، از حرف ها و از همه جلوه هاى دنيا، بزرگ تر شده است، او اسير اين حقارت ها نيست، او به ولايت على(عليه السلام) رسيده و همچون كوهى است كه از توفان نمى لرزد، كاه نيست كه با نسيمى جابه جا شود، او انسانى شده است كه فقط به وظيفه اش عمل مى كند و زندگى و مرگ را با اين معيار مى خواهد.
    مالك اشتر به ولايت رسيده و از اين نعمت برخوردار شده است، نشستن، ايستادن، رفتن، آمدن، دوست داشتن و دشمن داشتن او از طرف مولايش على(عليه السلام) كنترل مى شود نه از طرف هوس ها و حرف ها و جلوه هاى دنيا. او مى داند على(عليه السلام) بيش از همه كس به مصلحت جامعه آگاه است و بهتر از او مى انديشد و فرمان او از خطا دور است، براى همين تسليم على(عليه السلام)است و اين معناى شيعه بودن است.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۴۱: از كتاب پنجره دوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن