کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل پانزده

      فصل پانزده


    اين جهان را خدا آفريد و باد و باران و ابر و خورشيد را به كار گماشت تا رزق انسان فراهم شود و انسان توان داشته باشد بندگى كند و براى رسيدن به رضايت خدا گام بردارد و در راه بندگى او تلاش كند.
    افسوس كه من بيشتر به فكر نان و آب و جسم خويش هستم و از روح و جانم غافل شده ام كه شب و روز در تب و تاب است! خوشا كسانى كه قبل از پذيرايى از تن، سفره جان مى گسترانند! سفره جان چيست؟ ياد جانان. غذاى دل چيست؟ ياد دلبر.
    اين سخن از خداست: "اى بندگان من! در اين دنيا از عبادت من بهره گيريد تا در آخرت شما را با آن، پاداش دهم و غرق نعمت كنم."[32]
    بهره مؤمن از اين دنيا، عبادت و قرب به خداست. او وقتى در دل شب به راز و نياز با خدا مى پردازد لذّتى را تجربه مى كند كه هرگز با لذّت دنياطلبان قابل مقايسه نيست; زيرا لذّت روح بسى شيرين تر از لذّت جسم است. روح مؤمن با مناجات با خدا به ملكوت پر مى كشد و آرامش را در آغوش مى كشد. آرى، چه يافت آنكه خدا را گم كرد و چه گم كرد آن كه خدا را يافت!

    * * *


    در روز قيامت، ثروت و فرزندان نمى توانند به انسان سودى برسانند، اگر كسى همه ثروت دنيا را هم براى خود جمع كرده باشد، در روز قيامت، اين ثروت براى او هيچ فايده اى نخواهد داشت.[33]
    براستى چه سرمايه اى در آن روز به كار مى آيد؟
    قرآن مى گويد: "دل سالم و پاك، تنها سرمايه اى است كه در روز قيامت، سبب نجات انسان مى شود."[34]
    "دل سالم، دلى است كه در آن غير خدا نيست"; از اين سخن معلوم مى شود دلى كه غير خدا در آن جاى گرفته بيمار است.
    انسان به هرچه دل ببندد، از آن جدا خواهد شد; زيرا همه دلبران نابودشدنى هستند، مگر وقتى كه خدا را دلبر خود قرار دهد.
    خوشا به حال كسى كه از غير خدا، جدا شده و دلش جايگاه عشق خدا گرديده است، شيرينى زندگى را در عبادت خدا مى يابد و حاجت خود را فقط از او مى خواهد، سفره دلش را براى او مى گشايد و با او سخن مى گويد، فقط به خدا اعتماد و تكيه دارد و از گذشته ترسى ندارد و نگران آينده نيست، با ياد او آرام مى شود، پس تنهايى او را به وحشت نمى اندازد و مرگ را راحتى خود مى داند.

    * * *


    هركس دنيا را طلب مى كند يا به دنبال عزّت است يا بى نيازى و آرامش. بعضى تصوّر مى كنند اگر ثروت بيشتر كسب كنند به اين خواسته ها مى رسند، بنابراين همه همّت آنان، طلب دنيا مى شود.
    اگر كسى عزّت مى خواهد راهش اين است قناعت پيشه كند كه عزت واقعى در قناعت نهفته است. اگر كسى به دنبال بى نيازى است بايد زهد را انتخاب كند و در دلش به دنيا، بى ميل شود. بى نيازى در زهد است، هيچ كس با مال دنيا، بى نياز خواهد شد. مال دنيا مانند آب درياست، هرچه بيشتر بنوشى، تشنه تر مى شوى. آرامش هم با كم نمودن حرص و طمع به دست مى آيد، وقتى عشق به دنيا در دل شعله كشد، هيچ گاه انسان به آرامش نمى رسد.[35]

    * * *


    دلى كه عشق به دنيا را خريد، ياد خدا را از ياد مى برد. هر چه مرا از ياد خدا بازدارد، بت من است، امان از وقتى كه دنيا با جلوه هاى دلفريبش، بت من شود! آن وقت است كه باور و ايمان من به غيب و آخرت كم مى شود و دنيا همه چيز من مى شود، نماز و طاعت هاى من هم آن چنان كه بايد به من رشد نمى دهند.
    حكايت من، حكايت آن مسافرى است كه شبى زمستانى به اتاقى پناه برد، همه جا تاريك بود و او به زحمت توانست بخارى را روشن كند; امّا تا صبح از سرما لرزيد. صبح كه فرا رسيد و هوا روشن شد ديد كه پنجره هاى اتاق باز بوده و گرماى بخارى به بيرون مى رفته است.
    وقتى دلباخته دنيا هستم، چگونه توقّع دارم نمازم، معراج من باشد؟


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۵: از كتاب پنجره سوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن