کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل سه

      فصل سه


    مردم منتظر هستند تا پيامبر دستور حركت به سوى مكّه را بدهد ، آنها نمى دانند كه پيامبر دلش مى خواهد در اين سفر على(عليه السلام)نيز همراه او باشد .
    به راستى آيا على(عليه السلام) خواهد توانست در اين سفر حضور داشته باشد ؟
    آيا فاطمه(عليها السلام) بايد بدون على(عليه السلام) به سفر حج برود ؟
    مدّتى قبل جبرئيل بر پيامبر نازل شده است و پيام مهمّى را براى او آورده است .
    متن پيام چنين است : "تو همه واجبات دين را براى مردم بيان كرده اى ، امّا هنوز دو واجب مهم ، باقى مانده است ، اكنون موقع آن است كه آنها را براى مردم بيان كنى ، آن دو واجب مهم ، حج و ولايت على(عليه السلام) مى باشد" .
    معلوم مى شود كه پيامبر در اين سفر ، دو برنامه مهم در دستور كار خود دارد .
    براى همين است كه خدا از پيامبر خواسته است تا به همه مسلمانان خبر بدهد كه براى اين سفر آماده شوند .
    همسفر خوبم ! از سفر على(عليه السلام) روزها مى گذرد ، دل پيامبر براى او خيلى تنگ شده است .
    وقتى كه گل نبود، بايد گلاب را بوييد ، هر وقت كه دل پيامبر ، بى قرار على(عليه السلام)مى شود حسن و حسين را در آغوش مى كشد .
    به راستى آيا تا به حال فكر كرده اى كه چرا پيامبر اين قدر على(عليه السلام) را دوست دارد ؟
    آيا مى خواهى تو را از راز آن باخبر كنم ؟
    راز اين عشق مقدّس به شب معراج برمى گردد.
    آن شب كه پيامبر به معراج رفت و هفت آسمان را پشت سر گذاشت و به ساحت قدس خدا رسيد ، صدايى به گوشش رسيد ، يك نفر پيامبر را با اسم صدا زد : "اى احمد !" .
    پيامبر لحظه اى به فكر فرو رفت ، اين صدا چقدر آشناست !
    اين صدا كه صداى على(عليه السلام) است !
    پيامبر در حريم قدس خدا بود و هفت آسمان را پشت سر گذاشته بود. پس چرا صداى على(عليه السلام) به گوش مى رسيد ؟
    اينجا بود كه پيامبر گفت : "خدايا ! آيا تو با من سخن مى گويى يا على با من سخن مى گويد ؟" .
    و چنين جواب آمد : "من خداى تو هستم ، اكنون كه به حضور من آمده اى به قلب تو نظر كردم و ديدم كه هيچ كس را به اندازه على ، دوست ندارى ، براى همين با صدايى همچون صداى على با تو سخن مى گويم تا قلب تو آرام گيرد" .[5]
    و به راستى كه خدا به خوبى از تپش هاى قلب پيامبر خبر داشت .
    بار ديگر خطاب رسيد : "اى محمّد ! من على را جانشين تو قرار دادم ، هر كس او را اطاعت كند مرا اطاعت كرده و هر كس نافرمانى او كند ، نافرمانى مرا كرده است" .[6]
    پيامبر بايد هفتاد هزار حجاب را پشت سر مى گذاشت تا دوباره به اين دنيا باز گردد ، او از هر حجاب كه مى گذشت اين صدا را مى شنيد : "اى محمّد ! على را دوست داشته باش " .[7]
    همسفرم !
    اكنون ديگر مى دانى كه چرا پيامبر ، اين قدر به على(عليه السلام) عشق مىورزد ، زيرا پيامبر فراموش نمى كند كه در شب معراج ، خدا هفتاد هزار بار به او توصيه كرده است كه على(عليه السلام) را دوست بدارد .





نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۳: از كتاب روى دست آسمان نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن