کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل هفت

      فصل هفت


    امروز روز چهارم ماه ذى الحجّه است ، پنج روز ديگر تا روز عرفه فرصت داريم .
    درست است ما ده روز است كه در راه هستيم ، ان شاء الله به زودى به مكّه مى رسيم .[20]
    درست پشت آن كوه ، شهر مكّه قرار دارد ، پس عجله كن !
    اهل مكّه باخبر شده اند كه پيامبر و مسلمانان به اين شهر مى آيند ، آنها براى استقبال پيامبر به بيرون از شهر آمده اند .
    تا به حال ، شهر مكّه چنين جمعيّت عظيمى را نديده است ، هزاران نفر همراه پيامبر براى اعمال حج وارد شهر مكّه مى شوند .
    ما همراه پيامبر به سوى مسجد الحرام مى رويم ، از در مسجد وارد مى شويم و به سوى كعبه مى رويم .
    ناگهان كعبه ، مقابل چشمان من نمايان مى شود ، بى اختيار به سجده مى افتم ، اشك از چشمان من جارى مى شود .
    ستايش خدايى را كه تو را عزيز كرد ،
    و تو را قبله من قرار داد تا به سوى تو نماز بخوانم .
    اى صاحب خانه !
    اين خانه، خانه توست ، من هم بنده تو هستم كه به اينجا پناه آورده ام .
    سر از سجده برمى دارم ، به دنبال پيامبر مى گردم .
    پيامبر نزديك كعبه است و اشك در چشمان او حلقه زده است. او دست راست خود را به حجرالاَسود مى كشد و دعايى را زير لب زمزمه مى كند .[21]
    آيا مى دانى حجرالاَسود چيست ؟
    در گوشه اى از كعبه كه طواف از آنجا شروع مى شود ، سنگ سياهى قرار دارد كه به آن حجرالاَسود مى گويند .
    جالب است بدانى كه حَجَر در زبان عربى به معناى سنگ و اَسوَد به معناى سياه است .
    نگاه كن !
    پيامبر خم شده است و لب هاى خود را بر حجرالاَسود گذاشته است و صداى گريه اش به گوش مى رسد .
    نمى دانم چه شده كه گريه پيامبر طولانى شده است ![22]
    به راستى چه رمز و رازى در اين سنگ سياه نهفته كه ما از آن بى خبريم ؟
    چرا ديدن اين سنگ اين گونه اشك پيامبر را جارى ساخته است ؟
    همسفر خوبم !
    آيا مى خواهى قصّه اين سنگ را برايت بگويم ؟
    روزى و روزگارى ، قبل از اينكه خدا ، حضرت آدم(عليه السلام) را خلق كند ، در بهشت فرشته اى بود كه نزد خدا مقامى بس بزرگ داشت .
    يك روز خدا ، همه فرشتگان را جمع كرد و پيمان بزرگ خداپرستى را به آنها عرضه كرد .
    اوّلين فرشته اى كه اين پيمان بزرگ را قبول كرد همين فرشته بود .
    اين فرشته ، مدّت ها قبل ، نور محمّد و آل محمّد(عليهم السلام) را ديده بود و به اين نور مقدّس ، عشق فراوانى داشت .
    هنوز خدا ، آدم و حوا(عليهما السلام) را نيافريده بود ، امّا آن نور مقدّس را در بالاى همه آسمان ها آفريده بود .
    و اين گونه بود كه اين فرشته ، گوى سبقت را از همه ربود و قلبش پر از اين عشق مقدّس شد .
    وقتى كه خدا ، آدم(عليه السلام) را آفريد از او خواست تا در حضور اين فرشته ، به آن پيمان اقرار كند .
    وقتى كه آدم(عليه السلام) از بهشت رانده شد خداوند به اين فرشته يك مأموريّت مهم داد .
    آن مأموريّت اين بود كه خدا او را به عنوان امين خود در روى زمين قرار داد .
    حتماً مى پرسى چگونه ؟
    خدا آن فرشته را تبديل به سنگ سفيد و زيبايى كرد و آن را در يك گوشه كعبه قرار داد ، امّا چون بت پرستان روىِ اين سنگ سفيد، دست گذاشتند، رنگ آن، سياه شد.
    البته تو مى دانى كه كعبه به دستور جبرئيل در زمان آدم(عليه السلام) ساخته شد ، و در واقع ابراهيم(عليه السلام) در زمان خودش ، اين خانه را بازسازى كرد .
    و جالب است بدانى كه آدم(عليه السلام) هر روز و شب ، كنار اين سنگ مى رفت و آن پيمان بزرگ را يادآورى مى كرد .
    وقتى روز قيامت فرا برسد بار ديگر خدا اين سنگ را به صورت اوّل خود در مى آورد .
    آن روز ، اين فرشته در پيشگاه خدا شهادت خواهد داد كه چه كسانى نزد او آمدند و به آن پيمان بزرگ، اقرار نمودند .
    اگر اين سنگ را با چشم دل نگاه كنى ، او را فرشته اى زيبا خواهى ديد .
    هنوز چهره پيامبر روى حجرالاَسود است و اشك او جارى است .
    فكر مى كنم اكنون ديگر دانستى كه چرا پيامبر اين چنين با حجرالاَسود خلوت كرده است .
    مگر برايت نگفتم كه اين سنگ بوى عشقى مقدّس را مى دهد ؟ هيچ فرشته اى ، مانند او شيفته على(عليه السلام) نيست .
    آرى ، اين فرشته ، بوى على(عليه السلام) را مى دهد !
    و شايد پيامبر كه دلش براى برادرش على(عليه السلام) خيلى تنگ شده است ، بوى يار خود را از آن استشمام مى كند .[23]





نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۷: از كتاب روى دست آسمان نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن