آنجا را نگاه كن !
آن چهار مرد را ببين ، آنها آهسته با يكديگر چه مى گويند ؟
ــ ديديد كه حدس من درست بود ! محمّد مى خواهد على را به عنوان جانشين خود معرّفى كند .
ــ آرى ، به زودى همه مردم با على بيعت خواهند كرد .
ــ بايد كارى بكنيم ، ما هرگز اجازه نمى دهيم كه على بر ما حكومت كند !
ــ ما بايد با هم، پيمانى مهم ببنديم .
همه با اين نظر موافقت مى كنند ، آنها با سرعت به سوى كعبه حركت مى كنند .
آيا مى دانى آنها مى خواهند چه كنند ؟
خوب است كه ما هم همراه آنها برويم .
نگاه كن ! درِ كعبه باز مى شود و آنها وارد خانه خدا مى شوند .
حدس من اين است كه اينها از بزرگان قريش هستند كه به اين راحتى وارد كعبه شدند .
راستى يادم رفت بگويم ، عرب ها رسمى دارند كه پيمان نامه هاى مهمّ خود را در داخل كعبه قرار مى دهند .
امّا اين چهار نفر مى خواهند در داخل كعبه ، پيمان نامه اى را بنويسند .
به راستى اين چه پيمانى است كه بايد در كعبه نوشته شود ؟!
من بايد هر طورى هست وارد كعبه بشوم ، آخر من براى بيان حقيقت ، مسئوليّت دارم .
يكى از آنها قلم و كاغذى را برمى دارد و شروع به نوشتن مى كند .
خداى من ! او چه مى نويسد ؟ آنها مى خواهند چه پيمان نامه اى را امضا كنند ؟
"ما چهار نفر با يكديگر پيمان مى بنديم كه وقتى محمّد از دنيا برود نگذاريم حكومت به خاندان او برسد" .
[70] من باور نمى كنم ، عدّه اى در ميان ياران پيامبر باشند و ميان خود پيمانى اين گونه ببندند !
آخر مگر خاندان پيامبر چه كرده اند كه اينان اين گونه با آنها دشمنى مىورزند ؟
امّا يادم مى آيد كه از قديم گفته اند رياست و سياست پدر و مادر نمى شناسد !
اينها براى رسيدن به حكومت و رياستِ چند روزه دنيا حاضر هستند هر كارى بكنند .
اكنون مى فهمم كه چرا پيامبر در عرفات ، از خداوند خواست تا او را در مقابل فتنه هاى دشمنان حفظ كند .
اكنون مى فهمم كه چرا پيامبر تا به حال ، مراسم بيعت با على(عليه السلام) را برگزار نكرده است .