کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل بيست وپنج

      فصل بيست وپنج


    نماز ظهر غدير به پايان مى رسد !
    و پيامبر از جاى خود برمى خيزد ، از چند نفر مى خواهد كه سخنان او را با صداى بلند تكرار كنند تا همه ، سخنان او را بشنوند .
    پيامبر بالاى منبر مى رود و رو به مردم مى ايستد ، همه ، منتظر شنيدن سخنان پيامبر هستند .[99]
    او ابتدا از مردم سؤال مى كند :"اى مردم ! آيا صداى مرا مى شنويد ؟ من پيامبر شما هستم" .[100]
    وقتى او مطمئن مى شود كه همه مردم به سخنان او گوش مى كنند ، سخنان خود را آغاز مى كند.
    او ابتدا خدا را به يگانگى ياد مى كند:
    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ
    ستايش خدايى كه يكتاست و شريكى ندارد ، خدايى كه به همه چيز آگاهى دارد ، آفريننده آسمان ها و زمين است .
    من به يگانگى او شهادت مى دهم و به بندگى او اعتراف مى كنم .
    اى مردم ! خدا آيه اى را به من نازل كرده است ، گوش كنيد ، اين سخن خدا مى باشد : (يَـأَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ ... ) "اى پيامبر ! آنچه را كه به تو نازل كرده ايم به مردم بگو و اگر اين كار را نكنى وظيفه خود را انجام نداده اى و خداوند تو را از فتنه ها حفظ مى كند ".[101]
    مردم ! من مى خواهم علّتِ نازل شدن اين آيه را براى شما بگويم : جبرئيل بر من نازل شده و از طرف خدا دستور مهمّى را به من داده است .
    اى مردم ! من به زودى به ديدار خدا خواهم شتافت و از ميان شما خواهم رفت ، اكنون از شما مى پرسم من چگونه پيامبرى براى شما بودم ؟[102]
    اشك از چشمان ما جارى مى شود ، آخر چگونه باور كنيم كه پيامبر به زودى از ميان ما خواهد رفت ؟
    پيامبر سكوت كرده و منتظر جواب است ، مردم ، همه با صداى بلند جواب مى دهند : "ما شهادت مى دهيم كه در حقّ ما دلسوزى زيادى نمودى و پيامبر خوبى براى ما بودى ، خداوند به تو بهترين پاداش ها را بدهد !" .[103]
    اكنون پيامبر على(عليه السلام) را صدا مى زند ، و از او مى خواهد به بالاى منبر بيايد ، على(عليه السلام) از منبر بالا مى رود و طرف راست پيامبر مى ايستد .[104]
    پيامبر رو به جمعيّت مى كند و مى گويد : "اى مردم ! من قرآن و عترت خود را به عنوان دو يادگار ارزشمند در ميان شما باقى مى گذارم .
    مى خواهم بدانم شما بعد از من با اين دو يادگار ، چگونه رفتار خواهيد كرد ".[105]
    همسفر خوبم !
    من يك سؤال به ذهنم مى رسد : چرا قبل از اين سخن ، پيامبر على(عليه السلام) را كنار خود فرا خواند ؟
    شايد پيامبر مى خواست كه عترت خود را به مردم نشان دهد ، او مى خواست به مردم بگويد كه على(عليه السلام) ، محور عترت اوست ! عترت پيامبر كسانى هستند كه در خانه على(عليه السلام) هستند ، على و فاطمه و حسن و حسين(عليهم السلام) عزيزان پيامبر مى باشند.
    حتماً يادت هست كه پيامبر در سرزمين منا ، همين سخن را براى مردم بيان كردند .
    براى همين عدّه اى در فكر هستند تا عايشه ، دختر ابوبكر را كه همسر پيامبر است به عنوان عترت پيامبر معرّفى كنند !!
    آنها قصد دارند تا با تبليغات وسيع خود ، عايشه را كنار قرآن قرار دهند !
    امّا امروز پيامبر ، على(عليه السلام) را كنار خود آورد تا عترت خود را به همه نشان بدهد ، اگر ديروز مردم در تشخيص عترت پيامبر دچار شك بودند ، امروز ديگر براى همه روشن شد كه منظور پيامبر از عترت خود (كه مقامى همچون قرآن دارند) چه كسانى است .
    سخن پيامبر ادامه مى يابد : "اى مردم ! در رفتار خود با عترت من ، خدا را فراموش نكنيد ، مبادا حقّ آنها را از بين ببريد !" .[106]
    خوب گوش كن ! پيامبر اين جمله را سه بار تكرار مى كند .





نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲۵: از كتاب روى دست آسمان نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن