کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل سى ويك

      فصل سى ويك


    گروهى از مردم هنوز منتظر هستند تا نوبت آنها فرا برسد، آنها هم مى خواهند با على(عليه السلام) بيعت كنند.
    ديدن اين صحنه براى پيامبر بسيار لذّت بخش است . او بعد از بيعت هر گروه ، رو به آسمان مى كند و مى گويد : "ستايش خدايى كه من و خاندان مرا بر همه برترى بخشيد" .[138]
    او از اينكه براى بيعت با على(عليه السلام) چنين مراسم باشكوهى برگزار شده است ، شادمان است .
    اكنون ديگر جامعه اسلامى رهبر و امام دارد و اگر مرگ پيامبر فرا برسد جامعه ، مسير كمال و سعادت خود را ادامه خواهد داد .
    مى بينم كه تو در گوشه اى ايستاده اى و به خيمه مولايت نگاه مى كنى .
    در اين فكر هستى كه چه موقع نوبت تو فرا مى رسد تا براى بيعت بروى .
    به راستى آن لحظه اى كه وارد خيمه مولاى مهربان بشوى چه خواهى گفت ؟
    مى دانم كه اشك ، امانت نخواهد داد ، لحظه بيعت با امام ، بهترين لحظه زندگى تو خواهد بود .
    با امام خود بيعت مى كنى و پيمان مى بندى كه تا پاى جان در راه او و مكتبش ، ايستادگى كنى !
    در اين هنگام ، سر و صدايى مى شنوى .
    چه خبر شده است ؟
    آنجا را نگاه كن ! آن جوان را ببين .
    او با چند نفر از اينجا دور مى شود ، او چقدر با غرور و تكبّر راه مى رود !
    اين جوان كيست ؟ چه مى گويد ؟
    چرا اينقدر عصبانى است ؟
    او فرياد برمى آورد : "محمّد دروغ گفته است ! ما هرگز ولايت على را قبول نمى كنيم !" .
    به راستى او كيست كه چنين سخن مى گويد ؟
    از اطرافيان خود پرسوجو مى كنم ، مى فهمم كه او معاويه است .
    جاى هيچ تعجّبى نيست ، سال ها پدر او پرچمدار لشكر كفر بوده است .
    او پسر همان كسى است كه براى كشتن پيامبر به مدينه لشكر كشى كرده بود.
    معاويه دشمنى با حق و حقيقت را از پدر به ارث برده است .
    او نه تنها با على(عليه السلام) بيعت نمى كند بلكه آشكارا مخالفت خود را اعلام مى دارد .
    نگاه كن ! او به سوى خاندان و فاميل خود كه بنى اُميّه نام دارند مى رود .
    همسفر ! ما چه بايد بكنيم ؟ نكند اين كار معاويه ، باعث فتنه اى بشود ؟
    آيا موافقى برويم و به پيامبر خبر بدهيم ؟
    آنجا خيمه پيامبر است ، عدّه اى از مسلمانان داخل خيمه هستند ، من و تو هم وارد خيمه مى شويم .
    سكوت همه جا را فرا گرفته و نگاه پيامبر به گوشه اى خيره مانده است ، هيچ كس سخن نمى گويد .
    بعد از لحظاتى . . .پيامبر سكوت را مى شكند و آيه هايى كه همين الآن جبرئيل آورده است را مى خواند :
    (فَلا صَدَّقَ و لاصَلّى... وَ لـكِنْ كذَّبَ و تَولّى ...) ، "واى بر آن كسى كه حق را قبول نكرد و آن را دروغ شمرد و با تكبّر به سوى خويشانش رفت ، پس واى بر او !".[139]
    همه با خود مى گويند: اين آيه ها به چه مناسبت نازل شده است ؟
    آنها خبر ندارند كه معاويه ، ولايت على(عليه السلام) را قبول نكرده و با تكبّر به سوى خاندان خود رفته است .
    جبرئيل ، همه خبرها را براى پيامبر آورده و با نازل شدنِ اين آيه ها ، آبروى معاويه پيش مردم مى رود .
    پيامبر در ابتدا تصميم مى گيرد تا معاويه را مجازات كند ، امّا از اين كار منصرف مى شود .[140]
    شايد تو بگويى : پيامبر بايد او را به سزاى عمل خود برساند .
    امّا بدان كه امروز ، حناى معاويه رنگى ندارد .
    او دشمنى خود را با پيامبر آشكار كرد و ديگر مردم او را شناختند و فريب او را نمى خورند .
    مردم او و پدرش (ابوسفيان) را به خوبى مى شناسند ، آنها از قديم دشمنان پيامبر بوده اند ، دست آنها آلوده به خون حمزه(عليه السلام)، عموى پيامبر است !
    همسفرم ! آيا مى دانى بايد نگران چه باشيم ؟
    پيرمردهايى كه سنّ و سالى از آنها گذشته است ، آنها به ظاهر ريش خود را در راه اسلام سفيد كرده اند و مردم آنها را به عنوان يار پيامبر مى شناسند و همه جا خود را همراه و هميار پيامبر نشان داده اند!!
    آنها با على(عليه السلام) بيعت كردند و اتفاقاً ، اوّلين نفرهايى بودند كه اين كار را كردند ، امّا . . .
    آنها امروز بيعت كرده اند ، امّا به فكر فتنه اى بزرگ هستند ، آنها مى خواهند با نام اسلام ، كمر ولايت را بشكنند !





نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۳۱: از كتاب روى دست آسمان نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن