کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل سى

      فصل سى


    من ديگر خسته شده ام ، اگر اجازه بدهى بروم و خيمه اى براى خود آماده بسازم و قدرى استراحت كنم .
    آيا به من در آماده سازى خيمه كمك مى كنى ؟
    خدا خيرت بدهد ! تو بهترين همسفر دنيا هستى .
    من وارد خيمه مى شوم و قلم و كاغذ را برمى دارم و مى خواهم حوادث امروز را بنويسم .
    به راستى كه هيچ گاه تاريخ ، امروز را فراموش نخواهد كرد .
    هيچ كس نمى تواند غدير را انكار كند .
    پيامبر در حضور هزاران نفر فرمود : "هر كه من مولاى او هستم ، اين على ، مولاى اوست" .
    اين سخن را همه شنيدند .
    ناگهان ، مطلبى به ذهنم مى رسد ، نمى دانم به تو بگويم يا نه !
    تو دوست من هستى و من مى توانم خيلى راحت حرف خود را با تو بزنم .
    آيا مى دانى منظور پيامبر از كلمه مولا چه بود ؟
    در زبان عربى كلمه مولا ، دو معنا دارد :
    الف . صاحبِ ولايت .
    ب . دوست .
    ممكن است يك نفر با توجّه به معناى دومِ كلمه مولا ، از سخن پيامبر چنين بفهمد : "هر كس كه من دوست او هستم ، على هم دوست اوست" .
    و تو خوب مى دانى كه با اين معنا ، ديگر ولايت على(عليه السلام) ثابت نمى شود .
    همسفر خوبم ! باور كن ، فردا عدّه اى از دشمنان على(عليه السلام) ، وقتى ببينند كه نمى توانند اصل غدير را انكار كنند ، سعى خواهند كرد در معناى سخن پيامبر ، اشكال وارد كنند .[137]
    آيا تو به من كمك مى كنى تا براى اين شبهه ، جوابى پيدا كنم ؟
    من فكر مى كنم ، تو هم فكر كن !
    آرى، يك ساعت فكر كردن، بهتر از هفتاد سال عبادت است .
    همسفرم ! من جواب را نيافتم ، امّا به چند سؤال مهم رسيده ام :
    چرا پيامبر دستور داد تا آن همه جمعيّت در آن هواى گرم توقّف كنند ؟
    چرا پيامبر همه آنهايى را كه جلوتر رفته بودند، باز گرداند ؟
    براى چه پيامبر از همه مسلمانان خواست تا با على(عليه السلام) بيعت كنند ؟
    چرا امروز آيه قرآن نازل شد كه خدا ، دين اسلام را كامل كرد ؟
    براى چه خداوند به پيامبر قول داد كه او را از فتنه ها حفظ مى كند ؟
    چرا پيامبر دستور داد تا مردم على(عليه السلام) را امير مؤمنان خطاب كنند؟
    آيا در اعلام "دوستى با على(عليه السلام)" ، احتمال خطر و فتنه اى مى رفت كه خدا به پيامبر وعده داد كه ما تو را از فتنه ها حفظ مى كنيم ؟
    آيا مى شود اعلامِ دوستى با على(عليه السلام) ، اين قدر مهم باشد كه اگر پيامبر اين كار را انجام ندهد وظيفه پيامبرى خود را انجام نداده باشد ؟!
    آيا اعلام دوستى با على(عليه السلام) نياز به آن داشت كه پيامبر مردم را در غدير جمع كند ؟!
    فقط در اعلام ولايت و رهبرى على(عليه السلام) بود كه احتمال فتنه دشمنان مى رفت و خدا پيامبر را از اين فتنه ها حفظ فرمود .
    اين ولايت على(عليه السلام) است كه دين را كامل كرد !
    فقط ولايت و رهبرى على(عليه السلام) است كه با بيعت كردن سازگارى دارد .
    آيا موافقى كارهاى پيامبر را با هم مرور كنيم ؟
    پيامبر دستور داد زير درختان را جارو بزنند ، آب بپاشند ، منبرى درست كنند ، همه مردم جمع شوند ، در نماز شركت كنند و بعد از سخنرانى او ، همه مردان و زنان با على(عليه السلام) بيعت كنند .
    اين كارهاى پيامبر فقط با معناى صاحبِ ولايت سازگارى دارد .
    منظور پيامبر اين بود : "هر كس من بر او ولايت دارم ، على هم بر او ولايت دارد" .
    اى كسى كه مى گويى منظور پيامبر در غدير فقط اعلام دوستى با على(عليه السلام) بود ، به سخن من گوش كن : من حرفى ندارم كه سخن تو را قبول كنم ، امّا در اين صورت ديگر ، پيامبر انسان كاملى نخواهد بود.
    تعجّب نكن !
    آيندگان كه اين سخن را بشنوند كه پيامبرى پيدا شده و در هواى داغ و سوزان ، 120 هزار نفر را ساعت ها معطّل كرده براى اينكه بگويد من پسر عموى خودم را دوست دارم، انصاف بدهيد، آيا آنها نخواهند گفت آن پيامبر چگونه انسانى بود ؟
    همه اين مردم مى دانند كه پيامبر على(عليه السلام) را خيلى دوست دارد ، ديگر چه نيازى بود كه اين مراسم باشكوه برگزار شود ؟
    عشق و دوستى پيامبر به على(عليه السلام) ، حرف تازه اى نيست !
    از روز اوّل ، پيامبر عاشق او بوده است ، اين كه ديگر اين همه مراسم نمى خواهد .
    پس چرا مى خواهى سخن پيامبر در غدير را به گونه اى معنا كنى كه از پيامبر تصوير انسانى غير كامل ساخته شود ؟
    بايد سخن پيامبر را به گونه اى معنا كنى كه با عقل و هوش و سياست پيامبر مطابق باشد .
    پيامبر اين مراسم باشكوه را برگزار كرد تا مسأله مهمّ رهبرى جامعه را بيان كند .
    به راستى چه مسأله اى مهمّ تر از رهبرى جامعه وجود دارد ؟
    فقط با اين معناست كه همه دنيا از عقل و درايت پيامبر متعجّب مى شوند .
    پيامبر ما به دستور خدا در بهترين زمان و مكان ، امّت خويش را جمع كرد و جانشين خود را به آنها معرّفى نمود .





نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۳۰: از كتاب روى دست آسمان نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن