کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل نه

      فصل نه


    سيزده فروردين بود و روز طبيعت. مردم به دل طبيعت مى رفتند. جمعى از اقوام من هم آماده شده بودند تا به كوهستان بروند و آن روز را مهمان كوه باشند.
    من بايد يكى از كتاب هايم را تمام مى كردم و تصميم نداشتم همراه آنها بروم; امّا سرانجام با اصرار فرزندم تصميمم عوض شد و ما به طبيعت رفتيم.
    وقتى آنجا رسيديم، نسيم بهارى مىوزيد و جان و تن را نوازش مى كرد. هوا آفتابى بود و من رفتم قدرى قدم بزنم.
    آن طرف تر متوجّه سر و صداى كودكان شدم. نزديك رفتم تا ببينم چه خبر است. آنها مشغول جمع كردن سنگ هايى بودند كه هيچ ارزشى نداشت.
    چند تا از آنها با افتخار و غرور فرياد مى زدند: ما بيشتر از شما سنگ داريم.
    با خود فكركردم چرا وسوسه نمى شوم تا من هم اين سنگ ها را جمع كنم؟
    من مى دانستم كه اين سنگ ها هيچ ارزشى ندارند، من به آن سنگ ها هيچ وابستگى نداشتم.
    پس چرا وقتى مى بينم عدّه اى دارند پول و ثروت بيشترى را جمع مى كنند وسوسه مى شوم تا من هم از قافله عقب نمانم؟
    معلوم مى شود كه اگر دلم مى خواهد ثروت و قدرت و شهرت بيشترى داشته باشم براى اين است كه به آنها وابستگى دارم.
    در واقع من اسير چيزى شده ام كه به زودى بى ارزش مى شود.
    اگر آخرت را فراموش كنم و فقط به دنيا فكر كنم حق دارم باور كنم كه هر كس ثروت بيشترى دارد برنده تر است.
    آن روز فهميدم كه بايد آرزوى من بزرگتر و بهتر از خودم باشد، وقتى دنيا را آرزو مى كنم، ضرر مى كنم چرا كه من از همه دنيا بهتر و والاتر هستم.
    وقتى اسير دنيا مى شوم بر خودم ظلم كرده ام. خودم را باخته ام و خسران كرده ام.
    آنان كه فرياد بى ارزشى دنيا را سر داده اند راز عظمت انسان را فهميده اند. آنها جايگاهى را ديده اند كه تو آن را نديده اى و وصف آن را هم نشنيده اى!
    خسارت من از ارزان فروختن خودم مايه مى گيرد، من خود را اسير زندان دنيا كرده ام و در اين زندان به دنبال آرامش مى گردم.
    اكنون اگر به همه ثروت ها و شهرت ها و قدرت ها هم برسم، خودم را ارزان فروخته ام، زيرا مى توانستم با اين سرمايه عمرم، سعادت هميشگى را براى خود بخرم.
    افسوس كه سرمايه خود را صرف چيزى كردم كه به زودى پايان مى پذيرد و من مى مانم و دو دست خالى كه در كفن گذاشته اند و سرازير قبرم نموده اند!
    چه شد كه سرمايه عمر را دادم و طلا و آجر و سنگ خريدم؟
    قرآن در وصف ستمكاران مى گويد:
    (أُوْلَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ).
    آنان كسانى هستند كه به خود خسران زده اند.[24]
    تدبّرى در آيه :
    ما معمولاً خسران را به معناى ضرر مى گيريم; امّا در زبان عربى اين دو واژه با هم تفاوت دقيقى دارند:
    فرض كن من به ديدن پرويز مى روم. او به من مى گويد: چند سالى است 50 ميليون تومان پول در گاوصندوق خود براى روز مبادا گذاشته ام.
    من به او مى گويم: خيلى ضرر كردى، زيرا اگر اين پول را سرمايه گذارى كرده بودى، چند برابر مى شد. اگر حوصله سرمايه گذارى نداشتى كافى بود اين پول را به بانك ببرى، بعد از پنج سال، دو برابر آن پول را به تو مى دادند.
    با اين سخن پرويز مى فهمد كه 50 ميليون تومان ضرر كرده و خيلى ناراحت مى شود.
    بعد به خانه حميد مى روم. مى بينم كه او خيلى ناراحت است، با او سخن مى گويم و مى پرسم كه چه شده است، مگر كشتى هايت غرق شده است؟
    او مى گويد: يك عمر زحمت كشيدم و 50 ميليون تومان پس انداز كردم، يكى از دوستان به من گفت كه اين پول را بده با آن كاسبى كنم و من 50 درصد به تو سود مى دهم; امّا همه اين ها دروغ بود. الان او به خارج از كشور فرار كرده است!
    معلوم شد كه پرويز و حميد هر دو ضرر كرده اند، هر دو 50 ميليون; امّا اين كجا و آن كجا!
    پرويز ضرر كرده است; امّا اصل سرمايه آن باقى است و يك ريال هم از آن كم نشده است.
    ولى حميد خسران كرده زيرا نه تنها سود نكرده است، بلكه اصل سرمايه او هم از دستش رفته است.
    وقتى كسى تمام سرمايه خود را از دست بدهد به او مى گويند خسران كرده است. براى همين در اين آيه از واژه خسران استفاده شده است.
    قرآن مى گويد كسانى كه به دنيا مشغول شدند سرمايه خود را هم از دست دادند، آنها خيال مى كنند كه وقتى پول و ثروت براى خود جمع مى كنند سود مى كنند. به زودى مرگ سراغشان مى آيد و بايد همه دنياىِ خود را بگذارند و با دست خالى بروند.
    آنها ديگر سرمايه اى ندارند، وقت و عمر ارزشمند خود را صرف دنيا كردند و اكنون ديگر هيچ وقتى براى انجام كارهاى خوب ندارند. آنها هيچ توشه اى كسب نكرده اند. آنها خسران كرده اند.[25]
    اين زبان قرآن است كه چقدر دقيق، واژه ها را انتخاب مى كند. من وقتى به بعضى از ترجمه هاى قرآن مراجعه كردم ديدم اين آيه را اين گونه ترجمه كرده اند: "آنان كسانى هستند كه ضرر كرده اند".
    وقتى ما قرآن را اين طورى ترجمه مى كنيم نمى توانيم زيبايى هاى قرآن را براى ديگران بازگو كنيم![26]


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۹: از كتاب يك سبد آسمان نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن