کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل سى وهشت

      فصل سى وهشت


    پيرمرد در خانه نشسته بود و دلش براى فرزندانش تنگ شده بود، عيد نزديك بود. او دلش مى خواست تا اين خانه هم بهارى شود و بوى تازگى بگيرد.
    نگاهش به فرش رنگ رفته اى افتاد كه كف اتاقش پهن بود، با خود گفت چقدر خوب است اين فرش را بفروشم و يك فرش نو بخرم.
    در همين فكرها بود كه صدايى به گوشش رسيد، گويا خريدارى پيدا شده بود كه وسايل خانه را مى خريد.
    او از جا برخاست و به در خانه رفت و به او گفت: آيا فرش كهنه هم مى خرى؟
    او در جواب گفت: آرى، پدر جان!
    وارد اتاق كه شد نگاهى به فرش كرد، با يك نگاه فهميد كه اين فرش خيلى قيمتى است. اين يك فرش قديمى و ارزشمند بود.
    پيرمرد رو به او كرد و گفت: اين فرش را چند مى خرى؟
    او در پاسخ گفت: شما آن را چند مى فروشى؟
    پيرمرد كه نمى دانست اين فرش چقدر ارزش دارد، نمى دانست چه بگويد. او اصلاً باور نمى كرد كسى براى اين فرش پولى بدهد.
    خريدار رو به او كرد و گفت: پدر جان! آيا راضى هستى اين فرش كهنه را با دو فرش نو معامله كنى؟ من براى اتاق تو، دو فرش نو مى آورم تا در شب عيد اتاقت زيبا شود.
    چشمان پيرمرد از خوشحالى برقى زد و گفت: آرى، و خم شد تا گوشه قالى را بگيرد وقالى را جمع كند.
    خريدار هم خيلى خوشحال بود. به پيرمرد گفت: تا تو قالى را جمع كنى من برمى گردم. بعد از ساعتى، اين خريدار بود كه با دو قالى نو وارد خانه شد و قالى كهنه را با خود برد.
    پيرمرد هم نگاه به قالى هاى نو مى كرد و لذّت مى برد كه چه معامله خوبى كرده است. او نمى دانست چه كلاهى سر او رفته است، چه داده است و چه گرفته است؟ همان قالى رنگ و رو رفته او صدها برابر اين قالى نو ارزش داشت.
    او خوشحال بود چون ارزش چيزى را كه از دست داده بود نمى دانست.
    راستش را بخواهيد حكايت من هم حكايت آن پيرمرد است، نقدِ عمر را دادم و ماشين و خانه وپول و شهرت وقدرت را خريدم و خوشحال هم هستم، به اين چيزها فخر هم مى فروشم.
    راز خوشحالى من در اين است كه نمى دانم ارزش خودم چقدر است؟ من غافلم كه همه اين ها ارزش يك لحظه عمر مرا ندارد.
    ياد آن زنده دل به خير كه در گوشم خواند: "به خدا تمام طلاهاى دنيا، حتّى تمام بهشت، قيمت يك لحظه تو نيست! تو در يك لحظه مى توانى به چيزى دست يابى كه بالاتر از همه بهشت است! تو مى توانى رضوان و ديدار خدا را به دست بياورى".
    افسوس كه در اينجا به پشيزى قانع شدم و به آن دل بسته ام و خوشحال هستم. ثروت من زياد شد; امّا خودم رشد نكردم. من اسير دنيا شدم و مغرور به آن.
    اين اسارت نشانه اين است كه من حقير و پست شدم، من براى چيز ديگرى به دنيا آمده بودم، من آمدم تا رشد كنم، وجودم را بارور كنم.
    دارايى هاى من زياد شد; امّا خودم را از دست دادم. من دنيا را خريدم وآخرت را از دست دادم. براى همين است كه هيچ گاه آرامش را تجربه نخواهم كرد. به دنبال سعادت خواهم دويد و آن را پيدا نخواهم نمود.
    قرآن در مورد اهل جهنّم مى گويد:
    (الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا عَلَى الاَْخِرَةِ).
    آنان زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح و برترى مى دهند.[122]
    تدبّرى در آيه :
    مى خواهيم بدانيم چرا در اين آيه از واژه "استحبَّوا" به جاى "احبَّوا" استفاده شده است، اصل و ريشه هر دو واژه حبّ به معناى دوست داشتن است.
    ممكن است من به دنيا علاقه پيدا كنم در راه به دست آوردن آن تلاش نمايم; امّا به آخرت هم ايمان دارم و همواره خدا و زندگى آخرت را بر دنيا ترجيح مى دهم. درست است كه محبّت به دنيا در قلب من ريشه كرده است; امّا آن را كنترل مى كنم و براى رسيدن به دنيا دست به هر كارى نمى زنم. اين حالت من با واژه "احبّوا" مناسب است.
    امّا يك وقت است كه دنيا، تمام هستى من مى گردد و براى رسيدن به آن به هر كار خلافى دست مى زنم. من ايمان چندانى به آخرت ندارم و همه تلاشم، لذّت بردن از دنيا است. اينجاست كه من زندگى دنيا را بر آخرت ترجيح داده ام و طبيعى است كه وقتى افق ديد من محدود به اين دنيا شد و آخرت در فكر و ذهنم رنگ باخت، گناه و معصيت تمام وجود مرا مى گيرد. اين حالت من با واژه "استحبّوا" سازگارى دارد.[123]
    قرآن در اين آيه از واژه "استحبّوا" استفاده كرده است، و منظور او اين است كه اگر من دنيا را بر آخرت ترجيح بدهم عذاب در انتظار من است.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۳۸: از كتاب يك سبد آسمان نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن