کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل چهارده

      فصل چهارده


    مسيحى بود و به دنبال حقيقت. قرآن را مطالعه كرده بود و زيبايى هايى را در آن ديده بود.
    دلش متمايل به اسلام شده بود; امّا وقتى مسلمانان را ديد كه به قرآن عمل نمى كنند، متحيّر شده بود و نمى دانست چه كند.
    بارها تصميم گرفته بود مسلمان شود; امّا كردار مسلمانان او را از اين كار منصرف كرده بود.
    خبرى در شهر شام پيچيد كه امام باقر(عليه السلام) به اين شهر مى آيد. يكى از دوستانش به او گفت: اگر اسلام واقعى را مى خواهى ببينى بايد با فرزند پيامبر اسلام آشنا شوى. زود به ديدارش برو.
    او كه در جستجوى حقيقت بود اين حرف را قبول كرد. با خود فكرى كرد و نقشه اى كشيد. او مى خواست امام را امتحان كند. آيا واقعاً او مسلمان واقعى است. آيا او به دستورات قرآن عمل مى كند؟ او در قرآن خوانده بود كه مسلمان بايد خشم خود را كنترل كند. اكنون او مى خواست امام را عصبانى كند.
    او سراغ امام باقر(عليه السلام) را گرفت و نزد امام آمد. جمعى از دوستان امام آنجا بودند.
    مرد مسيحى با صداى بلند مى گويد: أنتَ بَقَرٌ.
    انتَ به معناى "تو"، و بَقَر به معناى "گاو" مى باشد. اين مرد مسيحى با اين جمله به امام جسارت كرد، همه ياران امام ناراحت شدند.
    امام همه اطرافيان خود را به سكوت دعوت كرد و در جواب گفت: "نه، من باقر هستم".
    واژه "باقر" به معناى شكافنده مى باشد، امام پنجم را به اين اسم مى خواندند زيرا هيچ كس دانشمندتر از ايشان نبود.
    مرد مسيحى بار ديگر رو به امام كرد و گفت: "تو فرزند زنى هستى...".
    بار خدايا! تو از عشقى كه اين قلم به خاندان پيامبر دارد آگاه هستى. من چگونه اين جمله را بيان كنم؟
    امّا بايد بگويم تا همه بفهمند كه امام باقر(عليه السلام) چقدر بزرگوار بوده است. مرد مسيحى در واقع به امام مى گويد: تو حرام زاده هستى. (من از اين سخن به خدا پناه مى برم).
    امام به او نگاهى كرد و گفت: "اى مرد مسيحى! اگر تو راست مى گويى، خدا مادرم را ببخشد و اگر دروغ مى گويى خدا تو را ببخشد".
    اين جواب، مرد مسيحى را به فكر فرو برد. او قرآن را در وجود امام يافت. زيبايى اين رفتار او را مجذوب كرد.[40]
    بعد از لحظاتى او با صداى بلند گفت: أشهدُ انْ لا اله الا الله و اين چنين بود كه آن مرد مسلمان شد.
    قرآن در شرح حال مؤمنان مى گويد:
    (وَالْكَـظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ).
    كسانى كه خشم خود را فرو برده و از خطاى مردم چشم پوشى مى كنند.[41]
    تدبّرى در آيه :
    در زبان عربى براى مفهوم "خشم" دو واژه وجود دارد: "غضب" و "غيظ"، و ميان اين دو واژه تفاوت دقيقى وجود دارد:
    فرض كن كه در صف نانوايى ايستاده اى تا نوبت تو برسد و نان بخرى. يك نفر از راه مى رسد و بدون اينكه به صف توجّه كند جلو مى رود تا نان بگيرد.
    تو رو به او مى كنى و مى گويى: چرا صف را مراعات نمى كنى؟ او در جواب شما بى ادبى مى كند و مى گويد: دلم مى خواست توى صف نايستم، شما چه كاره هستيد؟ شما از اين حرف او عصبانى مى شويد; امّا خشم خود را كنترل مى كنيد. در زبان عربى به اين خشم، غضب مى گويند.
    امّا يك وقت آن شخص به شما دشنام زشتى مى دهد، آيا آن سخنى را كه آن مسيحى به امام باقر(عليه السلام) گفت به ياد دارى؟
    اينجا هم تو عصبانى مى شوى; امّا خيلى بيشتر! صورتت برافروخته مى شود. رگ گردنت پرخون مى شود. در زبان عربى به اين خشم شديد، غيظ مى گويند.[42]
    قرآن به ما مى گويد آيا مى خواهيد خودتان را آزمايش كنيد؟ ببينيد آيا مى توانيد خشم شديد (غيظ) خود را فرو بريد؟ كنترل خشم معمولى (غضب) كار مهمّى نيست. مهم اين است كه هنر مردان خدا را داشته باشى و در هنگام غيظ بتوانى خودت را كنترل كنى. آن وقت است كه معلوم مى شود انسان خود ساخته اى هستى.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۴: از كتاب يك سبد آسمان نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن