کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل سى وشش

      فصل سى وشش


    دفعه اوّلى بود كه به مدينه آمده بودم، وقتى به هتل رسيدم سريع، غسل زيارت كردم و به سوى حرم پيامبر حركت كردم.
    گنبد سبز پيامبر كه در قاب چشمانم افتاد، سلام دادم:
    السَّلامُ عَلَيكَ يا رَسُولَ الله!
    وارد مسجد شدم نماز خواندم و زيارت كردم. بعد از ساعتى از حرم بيرون آمدم، مى خواستم به سوى قبرستان بقيع بروم. يك عمر آرزوى ديدن قبر امام حسن وامام سجاد و امام باقر وامام صادق(عليهم السلام) را داشتم، خدا را شكر مى كردم كه امشب زائر اين عزيزان خدا خواهم بود.
    يكى از ايرانيان را ديدم، سؤال كردم: "برادر! قبرستان بقيع كدام طرف است؟"
    او به من گفت: "آن طرف را نگاه كن، آنجا كه تاريك تاريك است و هيچ چراغى ندارد قبرستان بقيع است".
    راه افتادم، مدينه سراسر غرق نور بود; امّا بقيع تاريك تاريك بود. درب بقيع را بسته يافتم، سؤال كردم، گفتند شب ها بقيع بسته است. صورتم را به پنجره هاى بقيع گذاشتم و اشكم جارى شد.
    در حال و هواى خودم بودم و آرام آرام زمزمه مى كردم:
    سلام بر شما اى فرزندان رسول خدا! من رو به شما نموده ام و شما را در درگاه خدا وسيله قرار داده ام و دست توسّل به عنايت شما زده ام.
    صدايى توجّه مرا به خود جلب كرد: "أنتَ مُشرِك!".
    جوان عربى بود كه چپيه قرمزى به سر داشت و با تندى با من سخن مى گفت، خلاصه كلام اين بود كه چون من در اين نيمه شب اينجا ايستاده ام، مشرك و بت پرست هستم. من مرده پرستم!
    من سعى كردم با مهربانى با او برخورد كنم، هر چه بود اين تجربه من در گفتگو با يك جوان وهابى بود و من دوست داشتم از نزديك با تفكّرات آنها آشنا شوم.
    او مى گفت كه ايستادن زياد كنار قبر حرام است، تو بايد يك سلام بدهى و بروى. تبرّك به اين قبرها و توسّل حرام است.
    من براى او توضيح دادم كه اگر من به اين قبرها احترام مى گذارم به اين دليل است كه پيامبر به ما دستور داده است تا فرزندان او را دوست داشته باشيم.
    من اين گونه عشق و علاقه خود را به فرزندان پيامبر نشان مى دهم و ما آنها را بندگان خدا مى دانيم.
    آن جوان به من مى گفت كه چرا صورت خود را بر اين سنگ ها گذاشته اى؟ اين شرك است. اين همان بت پرستى است.
    ناگهان من به ياد آيه اى از قرآن افتادم. آنجا كه وقتى برادران يوسف به مصر مى آيند و برادر خود را مى شناسند يوسف به آنها مى گويد: "پيراهن مرا نزد پدرم ببريد تا او به چشمان خود بمالد كه به اذن خدا بينا خواهد شد".
    من به آن جوان گفتم: آيا قبول دارى كه وقتى يعقوب آن پيراهن را به چشم خود گذاشت بينا شد؟
    او گفت: آرى، قرآن به اين نكته اشاره مى كند.
    من گفتم: چرا يوسف پيراهن خود را فرستاد؟ حتماً در اين پيراهن اثرى بوده است. قرآن شهادت مى دهد كه پيراهن يوسف به اذن خدا شفا مى دهد. چطور وقتى يعقوب پيراهنى را به صورت مى كشد و شفا مى گيرد شرك نيست; امّا اگر من صورت بر قبر فرزند پيامبر بنهم شرك است!
    قرآن مى گويد:
    (فَلَمَّآ أَن جَآءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا).
    وقتى مژده رسان آمد و پيراهن يوسف را بر چهره يعقوب انداخت، چشم او بينا شد.[115]
    وقتى يعقوب چشمش با پيراهن يوسف شفا گرفت، مى داند كه خدا شفا را در اين پيراهن قرار داده است.
    اين همان تبّركى است كه من به آن اعتقاد دارم. اگر من در اين نيمه شب اينجا ايستاده ام، براى اين است كه اينجا قبر عزيزان پيامبر است و خود خدا به من دستور داده است كه خاندان پيامبر خويش را دوست بدارم.[116]
    تدبّرى در آيه :
    بينا شدن چشم يعقوب(عليه السلام) به وسيله پيراهن يوسف(عليه السلام)، معجزه اى است كه خداوند در اين آيه به آن تصريح كرده است.
    جالب است بدانى كه اين پيراهن، يك لباس معمولى نبوده است و در اصل از ابراهيم(عليه السلام) بوده است.
    هنگامى كه نمرود مى خواست ابراهيم(عليه السلام) را به جرم خداپرستى در آتش اندازد، جبرئيل به زمين آمد تا بزرگ پرچمدار توحيد را يارى كند. او براى ابراهيم(عليه السلام)، اين پيراهن را از بهشت آورد.
    اين لباس، يك لباس ضد آتش بود و به خاطر همين پيراهن بود كه ابراهيم در آتش نسوخت.[117]
    پس از ابراهيم(عليه السلام)، اين پيراهن به فرزندان او به ارث رسيد تا اينكه به يوسف(عليه السلام)رسيد.
    جالب است كه اين پيراهن نسل به نسل گشت تا به پيامبر اسلام، به ارث رسيد و بعد از او، به ائمه اطهار(عليهم السلام) يكى بعد از ديگرى رسيد و هم اكنون در نزد امام زمان است.[118]


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۳۶: از كتاب يك سبد آسمان نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن