کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل يك

      فصل يك


    مدّت ها به اين فكر بودم كه خدا چه سخن و كلامى را بيش از همه دوست دارد، مى خواستم بدانم كه چگونه مى توانم محبّت خدا را به سوى خود جذب كنم.
    يك روز كه داشتم سخنان پيامبر را مى خوانم به جواب خود رسيدم، آن سخن چنين بود: "يك ذكر هست كه خدا آن را بيش از همه دوست دارد، آيا مى دانى آن سخن چيست؟ لا إله إلاّ الله، وقتى بنده اى از بندگان خدا اين ذكر را با تمام وجود و با صداى بلند مى گويد، گناهان او از پرونده اعمالش فرو مى ريزد".*P*1
    آيا تا به حال در فصل پاييز به درختان نگاه كرده اى؟ وقتى باد مىوزد برگ هاى زرد درختان بر روى زمين مى ريزند، وقتى تو ذكر لا اله إلاّ الله را با صداى بلند مى گويى، گناهان تو پاك و روح تو از آلودگى ها زدوده مى گردد.
    اكنون بايد فكر كنى كه معناى اين ذكر چيست؟
    تو اين باور را بر زبان مى آورى كه هيچ معبودى جز خداى يگانه ندارى. هيچ كس و هيچ چيز در زندگى تو جاى خدا را نگرفته است. تو فقط يك خدا دارى و فقط دل به او بسته اى.
    لا إله إلاّ الله.
    تو خود مى دانى كه زندگى امروز بشر پر از زرق و برق و چيزهايى است كه دل آدمى را مى ربايد. امروزه دنيا همه زيبايى و دل فريبى خود را به نمايش گذاشته است. اين دنيا هر لحظه، دل تو را مشغول خود مى كند و تو فقط كافى است يك لحظه غفلت نمايى، مى بينى كه كسى يا چيزى دل تو را از آنِ خود مى كند، آن لحظه ديگر آن كس يا آن چيز بُت تو مى شود، به پاى دل تو زنجيرى بسته مى شود و تو ديگر زمينى مى شوى، امّا ناگهان نسيم رحمت خدا مىوزد و تو از عمق وجود خود مى گويى: لا إله إلاّ الله
    و يك باره همه بُت ها را از دل خود بيرون مى ريزى. يك آن، مى فهمى كه دل تو ارزش زيادى دارد، حيف است كه اين دل را اسير اين دنيا و زيبايى هاى فريبنده آن كنى. دنيا وفا ندارد، بقا ندارد، تو بايد به چيزى دل ببندى كه پايدار است و باقى.
    تو با همه وجودت شعار توحيد سر مى دهى. با صداى بلند فرياد برمى آورى كه من فقط خداى يگانه را به خدايى قبول دارم و از همه بت ها بيزارم!
    اين سخن با دل تو چه مى كند؟
    همه تاريكى ها و سياهى ها از دل تو زدوده مى شود، تو ديگر رو به سوى خدا كرده اى و از همه زمينى ها دل كنده اى. آفرين بر تو!
    اجازه مى دهى يك خاطره برايت نقل كنم؟
    قرار بود كه يكى از كتاب هايم را براى ناشر بفرستم تا براى گرفتن مجوّز آن اقدام نمايد. فايل آن را آماده كرده بودم و مى خواستم آن را ايميل كنم. امّا آن روز اينترنت من قطع شده بود. ناچار شدم به "كافى نت" مراجعه كنم. فايل را در كامپيوتر آنجا ذخيره كردم و همين كه خواستم فايل را ايميل كنم، كامپيوتر قفل كرد و مجبور شدم كامپيوتر را "خاموش و روشن" كنم. وقتى بار ديگر، كامپيوتر روشن شد، هر چه گشتم فايل كتاب خودم را پيدا نكردم. تعجّب كردم، من فايل را در اين كامپيوتر ذخيره كرده بودم امّا چرا حذف شده بود؟
    از مسئول كافى نت سؤال كردم، او به من نكته اى گفت كه من نمى دانستم، او به من گفت:
    ــ كامپيوتر اينجا به گونه اى تنظيم شده است كه هر وقت "خاموش و روشن" مى شود، به طور اتوماتيك همه اطّلاعات جديد آن پاك مى شود و با تنظيمات اوليّه بالا مى آيد.
    ــ يعنى هر فايل و اطّلاعاتى را كه در اين كامپيوتر كپى كنم از بين مى رود.
    ــ بله.
    ــ چرا شما اين كار را كرده ايد؟
    ــ براى اين كه كامپيوتر براى استفاده افراد مختلف است، كامپيوتر شخصى نيست. شما ممكن است فراموش كنيد اطّلاعات خود را حذف كنيد و از طرفى هم دوست نداشته باشيد كسى از اطّلاعات شما باخبر شود.
    آن روز با خود فكر كردم كه كاش دل من هم مثل اين كامپيوتر بود، وقتى وارد زندگى اين دنيا مى شوم، دلم رنگ و بوى دنيا را مى گيرد، به كسى يا چيزى دل مى بندم، براى خود بتى مى سازم. كاش كامپيوتر دل را مى توانستم "خاموش و روشن" كنم و همه دلبستگى ها از دلم پاك مى شد، دل من به همان تنظيم اوليّه اش باز مى گشت. تنظيمى كه خدا براى آن قرار داده است و نام آن "فطرت" است.
    مدّت ها در اين فكر بودم، از خود سؤال مى كردم كه كليدِ "خاموش و روشن" قلب من چيست؟
    از خيلى ها سؤال كردم، كسى پاسخ مرا نداد، بعضى ها اصلاً نمى فهميدند كه من چه مى گويم و چه مى خواهم.
    در سفرى كه به مكّه رفته بودم، از خدا خواستم كه به من كمك كند تا پاسخ خود را دريابم. امروز فقط سه روز است كه از مكّه بازگشته ام و به اين حديث پيامبر برخورد نمودم. من جواب سؤال خود را در اينجا يافتم.
    كليدِ "خاموش و روشن" قلب، همان ذكر لا إله إلاّ الله است. وقتى دل من اسير و دلباخته دنيا و زيبايى هاى بىوفاى آن مى شود، فقط و فقط اين ذكر است كه مى تواند مرا نجات بدهد، البتّه به شرط اين كه از قلب خود اين ذكر را بگويم. اكنون از همه وجودم فرياد برمى آورم:
    لا إله إلاّ الله.
    جز تو خدايى ندارم، با همه بت ها و دلبستگى ها قهر مى كنم، از هر چيز كه بخواهد جاى تو را در دل من بگيرد بيزارى مى جويم، فقط تو را مى خواهم و به سوى تو مى آيم.
    لا إله إلاّ الله.
    فقط تو خداى من هستى!
    و اكنون كه سخن به اينجا رسيد مى خواهم با خداى خود سخن بگويم:
    اى خداى مهربان!
    من انسانى معمولى هستم. انسانى كه دلش با ديدن زيبايى هاىِ دنيا، شيفته آن مى گردد. من ادّعاى زيادى ندارم، حقيقت را مى گويم، تو كه از دل بيشتر از من آگاه هستى! من به آن مقام نرسيده ام كه زيبايى ببينم و شيفته آن نگردم.
    دنيا با هزاران رنگ در پيش من جلوه گرى مى كند و دل من هم به دنبال او مى رود، شيفته دنيا مى شوم، عروس دنيا، بت دل من مى شود و جاى تو را مى گيرد.
    اى خداى دوست داشتنى!
    اين حكايت دل من است كه حال آن را با صداقت برايت گفتم. اكنون از تو خواهشى دارم، از تو مى خواهم وقتى دل من شيفته دنيا شد، كلمه لا إله إلاّ الله را بر زبانم و روحم جارى كنى، كارى كنى كه دل من، يك بار "خاموش و روشن" شود، آن وقت قلب من به تنظيم اوليّه اش برگردد، همه دلبستگى هاى جديد كه در قلب من نقش بسته، پاك گردد و دوباره من فقط دلباخته تو شوم.
    خدايا! اين تقاضاى كوچكى است كه من از تو دارم، براى تو هيچ كارى ندارد كه اين دعاى مرا مستجاب گردانى! امّا خودم خوب مى دانم كه اين خواسته براى من كوچك نيست، اين خواسته بزرگى است، سلامت روح و جان مرا تضمين مى كند، سعادت دنيا و آخرت را برايم به ارمغان مى آورد.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱: از كتاب خداى خوبىها نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن