کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل شش

      فصل شش


    نمى دانى چه كنى؟ آيا مى خواهى حرف دلت را بزنى؟ آيا مى خواهى سؤالت را بپرسى؟
    تو در اين شهر غريبه اى. از راه دورى آمده اى. آمده اى تا به گمگشته خود برسى. تو نيامده اى تا در اين مسجد فقط نماز بخوانى. درست است نماز خواندن در مسجد كوفه ثواب يك حجّ را دارد، امّا تو گمشده ديگرى دارى.
    چرا با من سخن نمى گويى؟ تو در انتظار آمدن امام خود هستى. فكر مى كنم تا موقع اذان ظهر بايد صبر كنى.
    الله اكبر! الله اكبر!
    اين صداى مؤذّن است كه به گوش تو مى رسد. آنجا را نگاه كن! امام تو از در مسجد وارد مى شود، او به سوى محراب به پيش مى رود، تو از جا برمى خيزى، دست خود را به سينه مى گيرى، سلام مى كنى و جواب مى شنوى.
    نماز برپا مى شود، تو نماز را به امامت حضرت على(عليه السلام) مى خوانى. بعد از نماز، همه منتظر هستند تا سخنان امام را بشنوند، امام به بالاى منبر مى رود و شروع به سخن مى كند.
    و تو لحظه اى ترديد مى كنى. نمى دانى چه كنى؟ مى دانم انتخاب سختى است، ولى برخيز!
    برخيز! راز دل خود را با امام خود بگو! برخيز!
    بگذار تو بهانه اى باشى براى اين كه تاريخ پاسخ على(عليه السلام) را ثبت كند. برخيز!
    با تو هستم، برخيز!
    تو از جاى خود برمى خيزى و چنين مى گويى:
    مولاى من! آقاى من! آيا مى شود خدا را براى ما توصيف كنى تا هم محبّت ما به خدا زياد شود و هم معرفت و شناخت ما!
    مولا به تو نگاهى مى كند، درست است كه تو مى خواستى در مورد خدا بيشتر بدانى امّا بايد بدانى كه خدا را نمى شود توصيف كرد، هيچ كس نمى تواند خداى به آن بزرگى را توصيف كند.
    اكنون مولاى تو دستور مى دهد تا همه مردم در مسجد جمع شوند، او مى خواهد مردم، امروز سخنان او را بشنوند، امروز روزى است كه على(عليه السلام)مى خواهد در مورد خدا براى آنان سخن بگويد. كسى چه مى داند كه هيچ چيز، على(عليه السلام) را به اندازه سخن گفتن در مورد خدا خوشحال نمى كند.
    بعد از لحظاتى مسجد پر از جمعيّت مى شود، ديگر جاى سوزن انداختن نيست، پير و جوان همه آمده اند تا سخنان مولاى خود را بشنوند.
    مولا نگاهى به جمعيّت مى كند و چنين سخن مى گويد:
    من خدايى را ستايش مى كنم كه اگر به بندگان خود بخشش و عطايى كند، از نعمت هاى او كم نمى شود و اگر نعمتى را از آنان دريغ كند، چيزى به دارايى هاى او افزوده نمى گردد. او با كرم خود، روزىِ همه بندگان خود را تضمين كرده است و براى كسانى كه به سوى او مى آيند راه را آسان نموده است.
    خزانه غيب او، آن قدر وسيع است كه هرگز چيزى از آن كم نمى شود و عقل بشر از درك فراوانى نعمت هاى او ناتوان است.
    با آن كه فرشتگان همواره در ساحت قدس او هستند، امّا آن ها هم از عظمت و بزرگى او بى خبرند و فقط چيزى را مى دانند كه خدا به آن ها ياد داده است.
    خدايى را ستايش مى كنم كه آفريده نشده است و براى همين، هرگز در او تغييرى نيست. گردش شب و روز در او هيچ اثرى نمى گذارد.
    تو بايد به قرآن مراجعه كنى و از قرآن بخواهى تا صفات خدا را برايت بيان كند. تو بايد به نور قرآن روشنى جويى تا بتوانى خداى خودت را بشناسى. خدا در قرآن، خودش را براى تو معرّفى نموده است.*P*6
    و تو اكنون به سجده مى روى و خدا را شكر مى كنى و به توفيق شنيدن اين سخنان را داد.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۶: از كتاب خداى خوبىها نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن