فصل پنج
من تو را ستايش مى كنم كه يگانه و بى نياز هستى. تو كه از چيز ديگرى وجود نيافته اى و وجودت از خودت است.
هيچ كس نمى تواند چگونگى تو را بفهمد و آن را بيان كند، در عظمت و بزرگى تو همه انديشه ها حيران اند.
تو هرگز از آفريده هاى خود دور نيستى تا من سؤال كنم كه تو كجايى! تو با علم و دانش خود بر همه آگاهى دارى و از حال همه باخبر هستى.
هيچ چيز بر تو پوشيده نيست، تو به هر آنچه آفريده اى، اطّلاع دارى خواه در زمين باشد يا آسمان. تاريكى هاى شب نمى تواند چيزى را بر تو پوشيده بدارد.
فقط تو هستى كه گذر زمان تو را دگرگون نمى كند، آفرينش هيچ چيز تو را خسته نمى كند، هر آنچه را كه اراده كردى بيافرينى، فقط گفته اى: "باش!" و آن چيز خلق شده است.
تو هرگز چيزى از كسى نياموخته اى. در آفرينش موجودات به نمونه قبلى، نياز نداشته اى.
تو به همه آفريده هاى خود قبل از آفرينش آن ها علم و آگاهى دارى و هيچ چيز برتو مخفى و پوشيده نيست. تو بزرگوارى و ستايش را از آن خود نمودى و در بزرگى و عظمت بى همتايى!*P*5