کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل سى ودو

      فصل سى ودو


    تو داستان معراج پيامبر را شنيده اى، شبى كه پيامبر به سفر آسمانى رفت، از هفت آسمان گذشت و به ملكوت رسيد. شبى كه پيامبر مهمان خدا بود.*P*60
    آن شب، خدا در ابتدا به پيامبر دستور داد كه او به مسلمانان بگويد كه هر روز 50 نماز بخوانند، وقتى پيامبر از نزد خدا برمى گشت، با موسى(عليه السلام) روبرو شد، موسى(عليه السلام) به او گفت كه 50 نماز براى مردم خيلى زياد است، اين طور بود كه پيامبر بار ديگر نزد خدا بازگشت و خدا فقط 5 نماز را بر مسلمانان واجب كرد.
    تو پاسخ سؤال هاى خود را نمى دانى. چقدر خوب است الآن نزد پدر بزرگوارت، امام سجاد(عليه السلام) بروى و سؤال هاى خود را از او بپرسى:
    ــ پدر! آيا درست است كه وقتى پيامبر به معراج رفت، خدا در ابتدا، بر مسلمانان 50 نماز واجب نمود؟
    ــ بله! پسر عزيزم!
    ــ درست است كه در موقع بازگشت، حضرت موسى(عليه السلام) به پيامبر گفت نزد خدا برو و از او بخواه كه از تعداد اين نمازها را كم كند؟
    ــ بله. اين مطلب درست است.
    ــ پدر! چرا وقتى خدا 50 ركعت را واجب نمود، پيامبر از خدا تقاضاى تخفيف نكرد؟ چرا پيامبر ما صبر كرد تا حضرت موسى(عليه السلام) به او اين پيشنهاد را بدهد. چقدر خوب بود كه خود پيامبر اين درخواست را از خدا مى نمود.
    ــ پسرم! پيامبر همواره تسليم امر خدا بود. در موقع بازگشت وقتى با حضرت موسى(عليه السلام) روبرو شد، حضرت موسى(عليه السلام) چنين سخنى به پيامبر گفت. پيامبر دوست نداشت كه به سخنِ موسى(عليه السلام) بى توجّه باشد، براى همين بود كه نزد خدا بازگشت و خدا هم از تعداد نمازهاى واجب كم نمود.
    ــ پدر! من مى خواهم سؤال اصلى خود را بپرسم. اين سؤال ذهن مرا خيلى مشغول كرده است. مگر ما باور نداريم كه خدا در مكان خاصّى نيست؟
    ــ بله! پسرم! خدا "مكان" را آفريده است، براى همين خدا هرگز در مكانى جاى نمى گيرد. خدا بالاتر و والاتر از اين است كه در مخلوق خود قرار گيرد. اين مخلوقات هستند كه در مكانى هستند، خدا هرگز صفت و ويژگى مخلوقات را ندارد.
    ــ پدر! در شب معراج، وقتى پيامبر از عرش خدا باز مى گشت، با موسى(عليه السلام)روبرو شد و بعد از گفتگو با موسى(عليه السلام)، پيامبر به سوى عرش خدا بازگشت. معناى بازگشت پيامبر به عرش چيست؟ مگر همه مكان ها براى خدا يكسان نيست؟ مگر خدا به همه مكان ها احاطه ندارد؟ مگر خدا از رگ گردن به ما نزديك تر نيست؟ پس چرا پيامبر بار ديگر به عرشِ خدا بازگشت تا با خدا سخن بگويد؟
    ــ پسرم! اكنون جواب تو را با آيه هاى قرآن مى دهم. آيا اين آيه قرآن را خوانده اى: (فَفِرُّواْ إِلَى اللَّهِ)، به سوى خدا بشتابيد.*P*61
    ــ آرى! اين آيه را خوانده ام.
    ــ پسرم! چگونه مى توان به سوى خدا شتافت در حالى كه خدا مكانى ندارد؟ اگر ما بخواهيم به اين آيه عمل كنيم بايد به كجا برويم؟
    ــ نمى دانم.
    ــ پسرم! منظور خدا از اين آيه، اين است كه مردم به حجّ خانه او بروند و دور كعبه طواف كنند. كعبه، خانه خداست، هر كس كه به سوى كعبه حركت كند، همانند اين است كه به سوى خدا رفته است، خدا كه مكانى ندارد، امّا كعبه را براى اين قرار داده است تا مردم به سوى آن بروند و طواف آن خانه را انجام دهند تا رحمت خدا شامل حال آن ها شود. پسرم! مسجد هم خانه خداست، هر كس به سوى مسجدى برود، همانند اين است كه به سوى خدا رفته است. خدا كسانى كه به مسجد مى روند را دوست دارد، آن ها در واقع مهمان خدا هستند.
    ــ پدر! حالا فهميدم، كسى كه به سوى كعبه يا مسجد مى رود، همانند اين است كه به سوى خدا مى رود، خدا كه مكان خاصّى ندارد، خدا بالاتر از مكان است. ما با رفتن به سوى كعبه و مسجد در واقع به سوى رحمت خدا مى رويم.
    ــ پسرم! خدا در روى زمين كعبه را به عنوان خانه خود انتخاب كرده است، همين طور در آسمان ها نيز مكان هايى را به عنوان "مكان هاى مقدّس" انتخاب نموده است. خدا در آسمان چهارم، بيتُ المَعمُور را قرار داده است. بيتُ المَعمُور، كعبه فرشتگان مى باشد كه آن ها گرد آن طواف مى كنند. وقتى فرشته اى به سوى بيتُ المَعمُور مى رود تا آن را طواف كند، همانند اين است كه به سوى خدا رفته است. خدا در عرش خود نيز مكان هاى مقدّسى را قرار داده است. هر كس به سوى آن مكان ها برود، همانند اين است كه به سوى خدا رفته است.
    ــ پدر! پس وقتى موسى(عليه السلام) به پيامبر ما گفت: به سوى خدا بازگرد، منظورش اين بود: "اى محمّد! به سوى عرش خدا برو، به سوى مكان مقدّسى كه در آنجا بودى، بازگرد، در آن مكان مقدّس كه بالاترين مكان در همه هستى است، خواسته خودت را با خدا بگو. درست است كه خدا سخن تو را در همين جا هم مى شنود، امّا تو به عرش خدا برو و در آنجا سخن خود را بگو، زيرا كه عرش خدا قداست زيادى دارد.*P*62
    ? ? ?
    تو امروز به پاسخ سؤال خود مى رسى و خدا را شكر مى كنى. اكنون تو ديگر مى دانى خدا هرگز در مكانى جاى ندارد، اگر پيامبر به عرش مى رود، براى اين نيست كه به خدا نزديك شود، پيامبر به آسمان ها مى رود تا فرشتگانى كه در آنجا هستند، توفيق ديدار پيامبر را پيدا كنند، خدا مى دانست كه آن ها دوست دارند پيامبر را ببينند، خدا مى خواست فرشتگان به آرزوى خود برسند. پيامبر به اين سفر آسمانى رفت تا بهشت خدا را ببيند، نعمت هاى خدا را مشاهده كند، عجايب آسمان ها را با چشم خود نگاه كند و آن را براى مردم بيان كند. اين راز سفر آسمانى بود.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۳۲: از كتاب خداى خوبىها نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن