کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل هشت

      فصل هشت


    شب عروسى تو بود، تو را به خانه على(عليه السلام) مى بردند، پيامبر همراه تو بود، وقتى تو وارد خانه على(عليه السلام) شدى، پيامبر لحظه اى كنار در خانه ايستاد و چنين گفت: "من با دوستانِ شما دوست هستم و با دشمنان شما دشمن مى باشم".
    سپس پيامبر وارد خانه شد، او دست تو و دست على(عليه السلام) را روى سينه خود گذاشت و سپس دست تو را در دست على(عليه السلام)گذاشت. ساعتى گذشت، سپس پيامبر به خانه خود رفت.[12]
    امّ اَيمن يكى از زنان مؤمن بود و در حقّ پيامبر، مادرى كرده بود، پيامبر او را "مادر" خطاب مى كرد. در آن شب عروسى، اُمّ اَيَمن خيلى ناراحت بود، آخر جشن عروسى تو ساده برگزار شد، هيچ كس بر سر تو نُقل و سكّه نريخت! آن زمان رسم بود وقتى عروس پا به خانه شوهر مى گذاشت بر سر عروس، نُقل و سكّه مى ريختند.[13]
    آن شب گذشت. فرداى آن شب، خانه يكى از همسايه ها عروسى بود. اُمّ اَيَمن هم به آنجا رفت. در آن مراسم بر سر عروس نقل و سكّه زيادى ريختند. او مقدارى از آنها را برداشت و نزد پيامبر رفت، پيامبر به او گفت: "اُمّ اَيمن! همراه خود چه دارى؟". ناگهان بغض اُمّ اَيَمن تركيد و اشكش جارى شد، پيامبر تعجّب كرد. اُمّ اَيَمن همين طور كه گريه مى كرد، گفت: "پيامبر! اين ها سكّه هايى است كه بر سر عروس همسايه ما ريختند ولى در عروسى فاطمه(عليها السلام) هيچ كس براى او اين كار را نكرد. مگر فاطمه(عليها السلام)از دختران ديگر چه كم داشت؟ من خودم از بعضى ها شنيدم مى گفتند: فاطمه(عليها السلام) كه خواستگارهاى خوب و پولدار داشت پس چرا همسر على(عليه السلام) شد؟ على(عليه السلام)كه از مال دنيا چيزى ندارد، كاش آن شب على(عليه السلام)پولى قرض مى كرد و نُقل و سكّه بر سر عروس خود مى ريخت".
    پيامبر رو به اُمّ اَيَمن كرد و چنين گفت: "گريه نكن! به خدا قسم! در شب عروسى فاطمه(عليها السلام)، جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل با هزاران فرشته به زمين آمدند. آن شب خدا دستور داد تا درخت طُوبى بر سر فاطمه(عليها السلام) جواهرات بهشتى بريزد و فرشته ها، اين جواهرات بهشتى را برمى داشتند. اُمّ اَيمن! خدا آن شب درخت طوبى را به فاطمه(عليها السلام) هديه داد".[14]
    اُمّ اَيَمن وقتى اين سخن را شنيد، آرام شد، او سكّه هايى را كه در دستش بود بر روى زمين ريخت، آن سكّه ها مال دنيا بود ولى خدا چيزى به فاطمه(عليها السلام) داد كه هيچ وقت تمام نمى شود و جاويد و ابدى است.
    درخت طوبى، درخت بزرگى است. اگر كسى پانصد سال زير سايه آن قدم بزند، باز از سايه آن بيرون نمى رود، هر شاخه آن صد نوع ميوه دارد، در همه خانه هاى بهشتى، شاخه اى از آن وجود دارد. روزىِ همه اهل بهشت از اين درخت است. در زير اين درخت، چهار نهر جارى است: نهرى از آب گوارا، نهرى از شير، نهرى از شراب بهشتى، نهرى از عسل".[15]
    ديگر چه بنويسم؟ روز قيامت كه بشود، عظمت درخت طوبى را مى توان درك كرد...



نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۸: از كتاب راه مهتاب نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن