کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل بيست وشش

      فصل بيست وشش


    شب هاى جمعه كه فرا مى رسيد، با خداى خويش خلوت مى كردى، گوشه اى از خانه را به عنوان "محراب" براى خودت انتخاب كرده بودى، از سر شب در آنجا به نماز مى ايستادى، در مقابل عظمت خدا به ركوع و سجده مى رفتى و تا اذان صبح عبادت مى كردى. تو چنان غرق عبادت مى شدى و نمازهايت طول مى كشيد كه پاى تو، متورّم شده بود.[44]
    اين نشانه عظمت روح تو بود، هيچ چيز براى تو با ارزش تر از عبادت خدا نبود، افسوس كه من از راه تو دور مانده ام، خود را شيعه تو مى دانم ولى چه بگويم كه فقط به نمازهاى واجب، اكتفا مى كنم، شب هاى جمعه را هم شبِ تعطيلى مى دانم و پاى تلويزيون مى نشينم و فيلم مى بينم!
    كاش تو بر سر من فرياد مى زدى شايد از خواب غفلت بيدار شوم، چرا به يك زندگىِ پست، دل خوش كرده ام! چرا همه تلاش من براى به دست آوردن دنياى بيشتر، شده است؟ من چه زمانى مى خواهم بفهمم كه دنيا بازيچه اى بيش نيست، مردم همه سرمايه هاى وجودى خويش را صرف پندارها مى كنند و پس از مدّتى، همه مى ميرند و زير خاك پنهان مى شوند و همه چيز به دست فراموشى سپرده مى شود.
    وقتى براى ثروت دنيا تلاش مى كنم، راه را گم كرده و به بيراهه مى روم، مى پندارم كه كارم بسيار خوب و سودمند است و به خود افتخار مى كنم، ولى به زودى مرگ به سراغ من مى آيد و با دست خالى روانه قبر مى شوم...
    خوشا به حال كسى كه پيرو واقعى توست، از اين دنيا، براى خود توشه اى همچون عبادت خدا برمى گيرد، اين توشه هرگز نابود نمى شود و گنجى پربها است كه زندگى جاويد در بهشت را براى او به ارمغان مى آورد.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲۶: از كتاب راه مهتاب نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن