کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل سى وچهار

      فصل سى وچهار


    شب جمعه بود، شبى كه تو با خداى خويش خلوت مى كردى و به محراب عبادت مى ايستادى و تا صبح نماز مى خواندى. فرزندت حسن(عليه السلام) كنار تو بود، او ديد كه تمام شب براى مردان و زنان مؤمن دعا مى كنى، نام تك تك آنان را در نماز مى برى و براى آنان از خدا طلب رحمت مى كنى، تو در آن شب، براى خودت دعايى نكردى.
    فرزندت حسن(عليه السلام) به تو رو كرد و گفت: مادرجان! چرا فقط براى ديگران دعا كردى، چرا براى خودت دعايى نمى كنى؟ در پاسخ به او چنين گفتى: "پسرم! اوّل همسايه ها، سپس اهل خانه!".[56]
    آرى، تو ايثار را در "دعا" هم به اوج رساندى، سبك زندگى تو، سراسر مهربانى و عطوفت است، من چقدر با تو فاصله دارم، اگر شبى حال دعا هم پيدا كنم بيشتر به آرزوهاى خودم فكر مى كنم و براى رسيدن به آنها دعا مى كنم، امّا هدف و آرمان تو، هرگز شخصى نبود، تو براى سعادت ديگران دعا مى كردى و از خدا مى خواستى تا خطاهاى آنان را ببخشد و رحمت خودش را به آنان نازل كند.
    اگر كسى بخواهد تو را الگوى خود قرار بدهد، حداقل بايد همسايه هاى خود را بشناسد، نام آنان را بداند تا بتواند در نماز خود، آنان را به اسم دعا كند، همين روش تو، مى تواند چقدر در جامعه، انس و الفت ايجاد كند و صفا و صميميّت را در جامعه رونق بدهد، وقتى كسى در نماز، همسايه اش را دعا مى كند ديگر نگاهش به همسايه عوض مى شود، از خطاى او چشم مى پوشد، با عفو و مهربانى با او رفتار مى كند...
    افسوس كه ما از راه و روش تو دور شده ايم و جامعه اى را ساخته ايم كه همسايه، همسايه اش را نمى شناسد و از او خبر ندارد...


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۳۴: از كتاب راه مهتاب نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن