کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل چهل ونه

      فصل چهل ونه


    يك روز داشتم فكر مى كردم كه در دنيا چقدر طلا وجود دارد، مقدارى بررسى كردم، ديدم يك شركت خارجى كه در تجارت طلا كار مى كند كل طلاى دنيا را 170 هزار تُن طلا تخمين زده است. به راستى اين مقدار طلا چقدر ارزش دارد؟ در دنيا، جواهرات زيادى وجود دارد، آيا كسى مى تواند همه ثروتى كه در دنيا هست را حساب كند؟
    بانوى من! اين سخنان را براى چه مى نويسم؟ مى خواهم ماجرايى را بازگو كنم: يك روز پيامبر به ديدار تو آمد و به تو گفت: "اى فاطمه! آيا مى خواهى دعايى به تو ياد بدهم؟ هر كس، خدا را با اين دعا بخواند، حاجت هاى او برآورده مى شود".
    تو در پاسخ مى گويى: "بله. پدرجان! دوست دارم اين دعا را از تو بياموزم، بدان كه اين دعايى را كه تو مى گويى از دنيا و آنچه در دنياست، بيشتر دوست مى دارم".
    به سخن تو فكر مى كنم، تو دعايى را كه پيامبر آن را بازگو كند، بهتر از همه ثروت دنيا مى دانى! دعايى كه كمتر از يك صفحه است. تو ارزش اين دعا را از همه طلاها و جواهرات دنيا بيشتر مى دانى! تو دنيا را چگونه مى بينى، زاويه نگاه تو چيست؟ چقدر من با اين نگاه تو فاصله گرفته ام!
    بانوى من! در روزگارى گرفتار شده ام كه عدّه اى دعا را مسخره مى كنند و مى گويند اين حرف ها قديمى است، از شما چه پنهان كه اين سخن ها در من هم اثر كرده است، درست است كه به دعا ايمان دارم ولى باور من به اثر آن كم رنگ شده است، اين درد من است، در هر كارى به دنبال، اسباب طبيعى آن مى گردم، ديگر كمتر به اسباب آسمانى دل مى بندم...
    شايد من اين دعا را بخوانم و صلاح خدا بر آن باشد كه به خواسته ام نرسم، خواسته هاى من بيشتر دنيايى است، شايد مصلحت خدا چيز ديگر باشد، اكنون مى خواهم مطلب ديگرى را بيان كنم، آن مطلب اين است: اصلِ اين دعا در نزد تو اين قدر ارزش دارد كه آن را بهتر از همه دنيا مى دانى. اين نكته براى من مهم است و من از آن غافل شده ام، تو در گفتگو با خدا چه چيزى مى بينى كه اين گونه سخن مى گويى، چه رمز و رازى در دعا است كه من از آن بيگانه ام...

    * * *


    اكنون ترجمه آن دعايى كه پيامبر به تو ياد داد را ذكر مى كنم:
    يا الله! اى خدايى كه نام تو گرامى ترين نامى است كه به زبان جارى مى شود، عزّت و فرمانروايىِ تو قبل از همه چيز بوده است و هميشه خواهد بود!
    يا الله! اى كسى كه هر كس از تو طلب مهربانى كند تو به او مهربانى مى كنى، اى پناه كسانى كه به تو پناه مى آورند، هر كس غم و غصّه به دل داشته باشد و دردش را به تو بگويد تو به او رحم مى كنى.
    من از درگاه تو گدايى مى كنم و مى دانم كه درگاه تو، بهترين جا براى گدايى كردن است و تو خيلى زود به گداى خويش، پاسخ مى دهى! اى كسى كه فرشتگان كه از جنس نور هستند از عظمت تو در هراسند!
    تو را مى خوانم به حقّ آن اسم هاى تو كه فرشتگان تو را به آن مى خوانند، آن فرشتگانى كه نظام هستى را به اذن تو اداره مى كنند و از هراس عذاب، ذكر تو را بر زبان دارند و تو را تسبيح مى كنند.
    تو را به آن نام هايت مى خوانم كه جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل تو را به آن مى خوانند، از تو مى خواهم دعايم را اجابت كنى و گره از كارم بگشايى و گناهانم را بپوشانى!
    تو در روز قيامت فرمان مى دهى تا اسرافيل در "صُور" بدمد و همه مردگان به قدرت تو زنده مى شوند و همه براى حسابرسى حاضر مى شوند. به حقّ آن نامى كه با آن، استخوان هاى پوسيده را زنده مى كنى، از تو مى خواهم كه قلبم را زنده كنى، سينه ام را گشاده گردانى تا بر طاقتم افزوده شود، از تو مى خواهم امور زندگى مرا اصلاح كنى!
    اى كسى كه جاودانگى را فقط براى خودت قرار دادى و مرگ و زندگى و فنا را براى آفريده هاى خود قرار دادى و همه سرانجام نابود مى شوند و فقط تو مى مانى!
    اى كسى كه هر كارى بخواهى انجام بدهى، فقط دستور آن را مى دهى، دستور تو بر همه چيز جارى مى شود، انجام هر كارى براى تو آسان است و كافى است فقط اراده كنى.
    وقتى ابراهيم(عليه السلام) را در آتش انداختند، او تو را به نامى از نام هايت صدا زد و تو او را از آتش نجات دادى، من اكنون تو را به همان نام مى خوانم.
    وقتى موسى(عليه السلام) در كوه طور گرفتار سرما شد و راه را گم كرد، تو را به نامى از نام هايت صدا زد و او را نجات دادى، من تو را به همان نام مى خوانم.
    وقتى ايّوب به بلاهاى فراوان گرفتار شد، تو را به نامى از نام هايت خواند و تو بلاها را از او دور كردى، من تو را به همان نام مى خوانم.
    خدايا! توبه داوود(عليه السلام) را پذيرفتى چون او تو را به آن نام صدا زد.
    خدايا! باد را در اختيار سليمان قرار دادى، جنّ ها را تسليم فرمان او كردى، زبان پرندگان را به او ياد دادى، زيرا سليمان(عليه السلام) تو را به آن نام خواند.
    زكريا(عليه السلام) فرزندى نداشت، به سن پيرى رسيده بود، او تو را به آن نام خواند و تو به او فرزندى به نام يحيى دادى، تو عيسى(عليه السلام) را بدون آن كه پدر داشته باشد از "روح القدس" با آن نام خودت خلق كردى.
    خدايا! تو را به آن نام مى خوانم كه عرش و كرسى را با آن نام آفريدى، تو را به آن نام مى خوانم كه فرشتگانى را كه در بالاترين جايگاه عرش تو هستند، آفريدى، تو را به آن نام مى خوانم كه جنّ ها و انسان ها را با آن نام خلق كردى!
    تو را با آن نام مى خوانم كه آفريده ها را با آن نام، خلق كردى، تو هر چه كه اراده كنى با آن اسم خلق مى كنى، با آن نام، بر هر كارى توانايى دارى!
    خدايا! تو را به حقّ اين اسم هاى بزرگ مى خوانم كه حاجتم را برآورى، و خواسته هايم را اجابت فرمايى كه تو بزرگوارى!

    * * *


    در اينجا متن عربى آن دعا را هم مى نويسم:
    يَا اَعَزَّ مَذْكُور وَ اَقْدَمَهُ قِدَماً فِي الْعِزِّ وَ الْجَبَرُوتِ، يَا اللَّهُ يَا رَحِيمَ كُلِّ مُتَرَحِّم وَ مَفْزَعَ كُلِّ مَلْهُوف يَا رَاحِمَ كُلِّ حَزِين يَشْكُو بَثَّهُ وَ حُزْنَهُ اِلَيْهِ، يَا اللَّهُ يَا خَيْرَ مَنْ طُلِبَ الْمَعْرُوفُ مِنْهُ وَ اَسْرَعَهُ اِعْطَاءً، يَا مَنْ تَخَافُ الْمَلَائِكَةُ الْمُتَوَقِّدَةُ بِالنُّورِ مِنْهُ اَسْاَلُكَ بِالْاَسْمَاءِ الَّتِي يَدْعُوكَ بِهَا حَمَلَةُ عَرْشِكَ وَ يُسَبِّحُونَ بِهَا شَفَقَةً مِنْ خَوْفِ عَذَابِكَ وَ بِالْاَسْمَاءِ الَّتِي يَدْعُوكَ بِهَا جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ اِسْرَافِيلُ اِلَّا اَجَبْتَنِي وَ كَشَفْتَ كُرْبَتِي يَا اِلَهِي وَ سَتَرْتَ ذُنُوبِي، يَا مَنْ يَأْمُرُ بِالصَّيْحَةِ فِي خَلْقِهِ (فَاِذا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ محشورون) وَ بِذَلِكَ الِاسْمِ الَّذِي تُحْيِي بِهِ الْعِظَامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ اَنْ تُحْيِيَ قَلْبِي وَ تَشْرَحَ صَدْرِي وَ تُصْلِحَ شَأْنِي يَا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالْبَقَاءِ وَ خَلَقَ لِبَرِيَّتِهِ الْمَوْتَ وَ الْحَيَاةَ، يَا مَنْ فِعْلُهُ قَوْلٌ وَ قَوْلُهُ اَمْرٌ وَ اَمْرُهُ مَاض عَلَى مَا يَشَاءُ. وَ اَسْاَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعَاكَ بِهَا خَلِيلُكَ حِينَ أُلْقِيَ فِي النَّارِ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ قُلْتَ يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى اِبْراهِيمَ وَ بِالاسْمِ الَّذِي دَعَا بِهِ مُوسَى مِنْ جَانِبِ الطُّورِ الْاَيْمَنِ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ بِالاسْمِ الَّذِي خَلَقْتَ بِهِ عِيسَى مِنْ رُوحِ الْقُدُسِ وَ بِالاسْمِ الَّذِي وَهَبْتَ لِزَكَرِيَّا يَحْيَى وَ بِالاسْمِ الَّذِي كَشَفْتَ بِهِ عَنْ اَيُّوبَ الضُّرَّ وَ بِالاسْمِ الَّذِي تُبْتَ عَلَى دَاوُدَ وَ سَخَّرْتَ لِسُلَيَْمانَ الرِّيحَ تَجْرِي بِاَمْرِهِ وَ الشَّيَاطِينَ وَ عَلَّمْتَهُ مَنْطِقَ الطَّيْرِ، وَ بِالاسْمِ الَّذِي خَلَقْتَ بِهِ الْعَرْشَ وَ بِالاسْمِ الَّذِي خَلَقْتَ بِهِ الْكُرْسِيَّ وَ بِالاسْمِ الَّذِي خَلَقْتَ بِهِ الرُّوحَانِيِّينَ وَ بِالاسْمِ الَّذِي خَلَقْتَ بِهِ الْجِنَّ وَ الْاِنْسَ وَ بِالاسْمِ الَّذِي خَلَقْتَ بِهِ جَمِيعَ الْخَلْقِ وَ جَمِيعَ مَا اَرَدْتَ مِنْ شَيْء وَ بِالاسْمِ الَّذِي قَدَرْتَ بِهِ عَلَى كُلِّ شَيْء، اَسْاَلُكَ بِحَقِّ هَذِهِ الْاَسْمَاءِ لَمَّا اَعْطَيْتَنِي سُؤْلِي وَ قَضَيْتَ حَوَائِجِي يَا كَرِيمُ.[81]

    * * *


    اكنون كه سخن از اين دعا شد، اين مطلب را هم بنويسم: غروب جمعه كه مى شد، آن لحظه اى كه نيمى از خورشيد در افق فرو رفته بود، دست به دعا برمى داشتى و آن زمان را لحظه استجابت دعا مى دانستى، در آن لحظه با خداى خويش راز و نياز مى كردى.[82]
    باور من اين است كه اگر من اين دعاى مهم را در آن لحظه بخوانم رحمت و مهربانى خدا را به سوى خود جذب كرده ام.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۴۹: از كتاب راه مهتاب نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن