کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    لُقمان : آيه ۱۳ - ۱۲

      لُقمان : آيه ۱۳ - ۱۲


    وَلَقَدْ آَتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ (12 )وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ (13 )
    اكنون از "لقمان" برايم سخن مى گويى، تو به لقمان "حكمت" عطا كرده بودى، او به چنان مقامى دست يافت كه تو سخنان او را در قرآن ذكر مى كنى.
    تو به لقمان گفتى: "اى لقمان ! شكرگزار نعمت هاى من باش، هر كس شكرگزارى كند، به خود سود رسانده است، هر كس هم كفران نعمت كند، به خود ضرر زده است، زيرا من خداى بى نياز هستم و به عبادت بندگان خود، هيچ نيازى ندارم، من سرچشمه همه خوبى ها و نعمت ها هستم و نيز شايسته ستايش مى باشم".
    لقمان پسر خود را نصيحت مى كرد، تو در اين سوره نصيحت هاى او به پسرش را يادآور مى شوى و چنين مى گويى: لقمان به عنوان موعظه به پسرش چنين گفت: "فرزندم ! هرگز براى خدا شريكى قرار نده كه شرك به خدا، ستم بزرگى است".
    آرى، كسى كه به تو شرك بورزد، به خود ظلم كرده است و سرمايه وجودىِ خود را تباه كرده است.

    * * *


    اسم او حَمّاد بود و در شهر بصره زندگى مى كرد، او اين سوره را بارها خوانده بود و دوست داشت بداند لقمان كه بود؟ چگونه شد كه خدا به او حكمت عطا كرد.[4]
    حمّاد با خود فكر كرد كه بايد جواب اين سؤال را از امام صادق(عليه السلام) بشنود، پس صبر كرد تا زمان حجّ فرا رسيد و به سوى مكّه رهسپار شد، او در مكّه با امام صادق(عليه السلام) ديدار كرد و سؤال خود را پرسيد.
    امام صادق(عليه السلام) در جواب او چنين فرمود: "لقمان ويژگى هاى خوب زيادى داشت و خدا به همين خاطر به او حكمت عطا كرد". آن روز، امام صادق(عليه السلام)ويژگى هاى زيادى براى لقمان بيان كرد كه در اينجا بعضى از آن ويژگى ها را مى نويسم:
    1 - لقمان مردى پرهيزكار بود، او كم سخن مى گفت و بيشتر وقت ها در حال فكر كردن بود.
    2 - وقتى ثروت به او رو مى كرد، خوشحالى نمى كرد. او مى دانست كه دنيا وفا ندارد.
    3 - وقتى سختى و مشكلات به او مى رسيد، اندوهناك نمى شد، بلكه بر آن ها، صبر مى كرد.
    4 - او به داغ فرزندانش مبتلا شد، امّا براى مرگ آنان، گريه نكرد، زيرا باور داشت كه سرانجام همه انسان ها مرگ است.
    5 - اگر مى ديد كه دو نفر با هم اختلاف دارند و با هم دعوا مى كنند، آنان را با هم آشتى مى داد.[5]

    * * *


    روزى، خدا فرشتگانش را نزد لقمان فرستاد، لقمان آن فرشتگان را نمى ديد، امّا صداى آنان را مى شنيد. فرشتگان به او گفتند:
    ــ اى لقمان ! آيا مى خواهى خدا تو را نماينده خود روى زمين قرار دهد؟ به تو پادشاهى و حكومت بدهد تا ميان مردم، داورى كنى؟
    ــ اگر اين دستور خداست، من اطاعت مى كنم، امّا اگر خدا مرا در انتخاب، آزاد گذاشته است، نمى پذيرم.
    ــ چرا؟
    ــ هيچ كارى به سختىِ قضاوت و داورى در ميان مردم نيست. هر كس دنيا را بر آخرت برگزيند، دنيا و آخرت را از دست مى دهد.
    فرشتگان از اين سخن لقمان تعجّب كردند. خدا سخن او را پسنديد. شب فرا رسيد و لقمان در خواب بود، خدا حكمت را به لقمان عطا كرد. وقتى لقمان از خواب بيدار شد، داناترين مردم آن روزگار شده بود.
    پس از مدّتى، آن فرشتگان نزد داوود(عليه السلام) رفتند و به او گفتند كه آيا دوست دارد خدا به او حكومت دهد. داوود جواب مثبت داد.
    اينجا بود كه خدا به داوود(عليه السلام) پادشاهى و حكومت عطا كرد. لقمان نزد داوود(عليه السلام) مى رفت و براى او سخن مى گفت و او را از حكمت خود بهره مند مى ساخت. روزى داوود(عليه السلام) به لقمان گفت: "اى لقمان ! خوشا به حال تو ! خدا به تو حكمت عطا كرد و از سختى هاى حكومت نجات پيدا كردى، امّا خدا به من حكومت داد و من به سختى هاى آن گرفتار شده ام".[6]
    آرى، لقمان راه حكمت را انتخاب كرد و اكنون تو در قرآن، سخنان حكمت آميز او را براى همه انسان ها بيان مى كنى. حكمتى كه تو به لقمان عطا كردى، همان فهم دقيق راه و روش زندگى است. اگر من به سخنان او گوش فرا دهم، مى توانم از اين حكمت بهره مند گردم.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۶: از كتاب تفسير باران، جلد نهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن