کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    احزاب : آيه ۵۴ - ۵۳

      احزاب : آيه ۵۴ - ۵۳


    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَام غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيث إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَاسَأَلُْتمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَاب ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيًما (53 ) إِنْ تُبْدُوا شَيْئًا أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْء عَلِيًما (54 )
    در اين آيه چند دستور به مسلمانان مى دهى:
    * دستور اوّل
    "اى مؤمنان ! هرگز بدون اجازه وارد خانه هاى پيامبر نشويد مگر اين كه پيامبر شما را براى صرف غذا دعوت كند".
    اگر چه اين سخن درباره خانه هاى پيامبر است، امّا اين حكم درباره همه زمان ها و مكان ها مى باشد، هيچ كس حقّ ندارد بدون اجازه وارد خانه كسى شود. وقتى من مى خواهم به خانه كسى بروم، بايد از او اجازه بگيرم و سپس وارد خانه اش شوم.
    * دستور دوم:
    "اى مؤمنان ! اگر پيامبر از شما براى صرف غذا دعوت كرد، زودتر از وقت مشخّص شده به خانه پيامبر نرويد كه در آنجا منتظر غذا بمانيد. وقتى كه غذاى خود را خورديد، آن مكان را ترك كنيد و براى بحث و گفتگو ننشينيد".
    شبى پيامبر مردم را براى صرف شام دعوت كرد، چند نفر بعد از اين كه شام خوردند، در خانه پيامبر نشستند و به گفتگو مشغول شدند، اين كارِ آنان پيامبر را آزار مى داد، امّا او شرم كرد كه به آنان بگويد از آنجا بروند. اينجا بود كه تو اين آيه را نازل كردى و مسلمانان را با وظيفه خود آشنا كردى، آرى، تو در بيان حقّ از هيچ كس پروايى ندارى.
    اين قانون هم براى همه است، گاهى من به جايى دعوت مى شوم و مى دانم صاحب خانه دوست دارد بعد از صرف غذا بنشينم و با او سخن بگويم، در اين صورت من مى توانم بمانم، امّا اگر من فقط براى صرف غذا دعوت شده ام، بايد پس از آن كه سفره برچيده شد، آن مكان را ترك كنم و باعث اذيّت و آزار صاحب خانه نشوم.
    * دستور سوم
    "اى مؤمنان ! هرگاه مى خواهيد چيزى از زنان پيامبر بگيريد، از پشت پرده با آنان سخن بگوييد، اين كار براى پاكى دل هاى شما و آن ها بهتر است".
    مردم آن زمان اگر به چيزى نياز پيدا مى كردند و خود در خانه آن را نداشتند، از همسايگان خود قرض مى گرفتند، همسايگان پيامبر هم گاهى براى گرفتن چيزى به خانه پيامبر مى آمدند و از همسران پيامبر چيزى مى خواستند. معلوم بود كه زنان پيامبر با پوشش و حجاب كامل در مقابل مردان ظاهر مى شدند، امّا اين كار هم پسنديده نبود، پس تو اين دستور را مى دهى. تو از مردان خواستى كه فقط از پشت پرده با زنان پيامبر سخن بگويند.
    به راستى فلسفه اين دستور تو چه بود؟
    در شهر مدينه، منافقان زندگى مى كردند، آنان با پيامبر دشمنى داشتند، اين كه زنان پيامبر در مقابلِ ديد مردان نامحرم باشند، زمينه تهمت ها را فراهم مى كرد و ممكن بود بهانه به دست منافقان بدهد.
    افراد جامعه به زنان پيامبر نگاه مى كردند و از رفتار آنان، الگو مى گرفتند، اگر تهمتى به آنان زده مى شد، آسيب جدّى به جامعه وارد مى شد كه جبران آن به اين سادگى ها ممكن نبود.
    با اين دستور، زمينه تهمت ها از بين رفت، ديگر منافقان نمى توانستند به زنان پيامبر، تهمت هاى ناروا بزنند.
    * دستور چهارم
    "اى مؤمنان ! شما حقّ نداريد پيامبر را آزار دهيد".
    آزار پيامبر چه بود؟ مثلاً عدّه اى به خانه پيامبر مى رفتند و ساعت ها در خانه او مى نشستند و پيامبر شرم مى كرد آنان را از خانه خود بيرون كند و...
    تو از مسلمانان خواستى تا ديگر چنين رفتار نكنند و باعث اذيّت و آزار پيامبر نشوند.
    * دستور پنجم
    "اى مؤمنان ! پس از او، هرگز حقّ ازدواج با همسران او را نداريد، بدانيد كه اين كار نزد من، گناهى بس بزرگ است".
    در آيه 6 اين سوره تو به مسلمانان گفتى كه همسران پيامبر، همانند مادران آنان هستند، منظور تو از آن سخن اين بود كه هيچ كس بعد از پيامبر با همسران او ازدواج نكند، اكنون در اينجا، يك بار ديگر، قانون خود را بيان مى كنى.
    چرا تو اين قانون را قرار دادى؟
    تو از اسرار دل همه باخبر بودى، تو مى دانستى كه عدّه اى از منافقان نقشه هايى در سر دارند و منتظرند تا پيامبر از دنيا برود و آنان با همسران او ازدواج كنند.
    تو از هدفِ آنان آگاه بودى، آنان از اين كار، هدفى جز توهين به پيامبر و انتقام جويى از دين او نداشتند. آنان مى خواستند با اين بهانه، موقعيّت اجتماعى خاصّى براى خود دست و پا كنند و با اين عنوان كه چون با همسران پيامبر ازدواج كرده اند و آگاهى ويژه اى از سخنان پيامبر و اسرار دين او دارند، به تحريف اسلام دست بزنند. اينجا بود كه تو به مسلمانان اعلام كردى كه حقّ ندارند پس از رحلت پيامبر، با همسران او ازدواج كنند.[105]

    * * *


    پنج دستور خود را بيان مى كنى و سپس چنين مى گويى: "اگر چيزى را آشكار يا پنهان كنيد، من از آن آگاه هستم، من خدايى هستم كه از همه امور باخبرم".
    آرى، تو مى دانستى كه منافقان چه نقشه اى در سر دارند، پس با اين قوانين، همه نقشه هاى آنان را بى اثر كردى و اسلام را از خطر بزرگى نجات دادى.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۵۶: از كتاب تفسير باران، جلد نهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن