کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    احزاب : آيه ۶

      احزاب : آيه ۶


    النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُو الاَْرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْض فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُمْ مَعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا (6 )
    وقتى محمّد(صلى الله عليه وآله) به مدينه هجرت كرد، مسلمانان مكّه از تمام زندگى خود گذشتند و با دست خالى به آن شهر هجرت كردند، كافران اجازه نمى دادند كه آنان، مال و دارايى خود را همراه خود ببرند، براى همين آنان از دنياى خود گذشتند تا بتوانند كنار پيامبر باشند، چون آنان به مدينه هجرت كردند، به آنان "مهاجران" گفته مى شد.
    مردم مدينه از پيامبر و مسلمانان به خوبى پذيرايى كردند، آنان با پيامبر پيمان بسته بودند كه او را يارى كنند، چون آنان پيامبر را يارى كردند، به آنان "انصار" گفته مى شد.
    مهاجران و انصار، دو ركن اساسى جامعه اسلامى مدينه بودند، آنان به يكديگر يارى مى رساندند و نسبت به هم احساس وظيفه مى كردند.
    تو از محمّد(صلى الله عليه وآله) خواستى كه پيوند عميقى ميان مهاجران و انصار ايجاد كند و ميان هر نفر از مهاجران با يك نفر از انصار، پيمان برادرى ببندد. وقتى پيمان برادرى ميان آنان بسته شد، آنان از يكديگر ارث مى بردند، اگر يكى از آنان از دنيا مى رفت، ديگرى از او ارث مى برد.
    چند سال از اين ماجرا گذشته است، اكنون ديگر مهاجران توانسته اند حدّاقل زندگى را براى خود فراهم كنند، ديگر بايد اين حكم برداشته شود. اين قانون تو (ارث بردن مهاجران و انصار از يكديگر) براى زمانى بود كه مهاجران در سختى زيادى بودند، آنان ترك وطن كرده بودند و شرايط سخت مادى داشتند، امّا الآن چند سال گذشته است و شرايط بهتر شده است. قانون اصلى تو اين است كه فقط خويشاوندان از يكديگر ارث ببرند، اكنون تو مى خواهى اين قانون را بيان كنى.
    تو مى دانى كه مسلمانان به قانون ارث برادر دينى از برادر دينى خو گرفته اند، آيا آنان قانون اصلى تو را خواهند پذيرفت؟ تو دو مقدّمه در اينجا ذكر مى كنى تا آنان راحت تر بتوانند قانون اصلى ارث را بپذيرند. اين دو مقدّمه اين چنين است: "پيامبر براى مؤمنان از جان خودشان برتر و عزيزتر است" و "همسران پيامبر، مادرِ مؤمنان هستند".

    * * *


    بايد درباره اين دو مقدّمه مطالبى را بنويسم:
    1 - "پيامبر براى مؤمنان از جان خودشان برتر و عزيزتر است".
    تو محمّد(صلى الله عليه وآله) را به عنوان پيامبر خود برگزيدى و به او مقام عصمت دادى و او را از هرگونه خطا و گناهى، دور داشتى. محمّد(صلى الله عليه وآله) هرگز پيرو هوس نيست و منافع خود را بر منافع مؤمنان مقدّم نمى كند، او الگوى ايثارگرى و فداكارى براى امّت است.
    براى همين تو فرمان دادى كه اراده و خواست او بر اراده و خواست مسلمانان مقدّم باشد، همه بايد از او اطاعت و پيروى كنند.
    پيامبر بر مؤمنان، ولايت دارد و نظر او در مسائل اجتماعى و مسائل فردى بر نظر ديگران مقدّم است. (بعد از پيامبر، دوازده امام معصوم هم همين مقام را دارا مى باشند، زيرا آنان نيز مقام عصمت را دارند).
    2 - "همسران پيامبر، مادرِ مؤمنان هستند".
    تو همسران پيامبر را همچون مادر براى مسلمانان قرار دادى و اين گونه حرمتى ويژه به پيامبر عطا كردى. منظور از مادر بودن آنان چيست؟
    همان گونه كه انسان نمى تواند با مادر خود ازدواج كند، همين طور هيچ كس نمى تواند پس از مرگ پيامبر با همسران او ازدواج نمايد.
    به راستى چرا تو اين قانون را قرار دادى؟
    تو از اسرار دل هاى همه باخبر بودى، تو مى دانستى كه عدّه اى از منافقان نقشه هايى در سر دارند، آنان منتظر بودند تا پيامبر از دنيا برود و آنان با همسران او ازدواج كنند.
    تو از هدفِ آنان آگاه بودى، آنان از اين كار، هدفى جز توهين به پيامبر و انتقام جويى از دين او نداشتند. آنان مى خواستند با اين بهانه، موقعيّت اجتماعى خاصّى براى خود دست و پا كنند و با اين عنوان كه چون با همسران پيامبر ازدواج كرده اند، آگاهى ويژه اى از سخنان پيامبر و اسرار دين او دارند، به تحريف اسلام دست بزنند. تو فرهنگ و آداب مردم آن روزگار را مى دانستى، زن در روزگار جاهليّت، هيچ اختيارى از خود نداشت، اگر آن منافقان مى توانستند اين نقشه خود را عملى كنند، چه خطرى اسلام را تهديد مى كرد.
    نكته مهم اين بود كه هيچ كس از نفاق آن افراد باخبر نبود، آن منافقان نماز مى خواندند و روزه مى گرفتند و در جمع مسلمانان بودند، امّا قلب هاى آنان از نور ايمان تهى بود و با اسلام دشمنى داشتند، بعضى همسران پيامبر با آن افراد نسبت فاميلى داشتند.
    همه اين ها سبب مى شد كه همسران پيامبر پس از مرگ پيامبر با آن افراد ازدواج كنند و آن وقت آن منافقان، كار خود را آغاز كنند و ضربه هاى اساسى به اسلام وارد كنند.
    اينجا بود كه تو به همه اعلام كردى كه همسران پيامبر مانند مادران شما مى باشند و هيچ كس نمى تواند بعد از پيامبر با آنان ازدواج كند، تو با اين دستور، خطر بزرگى را از اسلام دور كردى.[28]

    * * *


    اكنون مى خواهى تا حكم اصلى خود را درباره ارث بيان مى كنى و ارث را فقط در ميان خويشاوندان قرار مى دهى، ديگر هيچ مسلمانى از ديگرى به خاطر پيمان برادرى، ارث نمى برد. اين قانون توست.
    مسلمانان به قانون قلبى ارث برادر دينى از برادر دينى خو گرفته بودند، تو در واقع با اين دو مقدّمه به آنان چنين گفتى:
    اى مسلمانان ! من پيامبر را بر خود شما برترى دادم و او را مانند پدر معنوى كه اطاعت او بر همه واجب است قرار دادم، امّا او هرگز از شما ارث نمى برد، من همسران پيامبر را همچون مادر معنوى قرار دادم، امّا همسران پيامبر از شما ارث نمى برند، پس چگونه انتظار داريد كه هنوز هم، برادر دينى از برادر دينى ارث ببرد؟ شما قانون اصلى مرا بپذيريد و به آن راضى باشيد.

    * * *


    ديگر وقت آن است كه قانون اصلى ارث را بيان كنى: "اى مسلمانان ! در كتاب من، خويشاوندان در ارث بر مهاجران و انصار برترى دارند، ديگر هيچ كس به سبب پيمان برادرى از ديگرى ارث نمى برد، مگر اين كه كسى خودش بخواهد مقدارى از مال خويش را به برادر دينى خود بدهد. بدانيد كه اين حكم، در كتابِ حقّ نوشته شده است".
    آرى، ديگر كسى به خاطر پيمان برادرى از كسى ارث نمى برد، ارث به خويشاوندان مى رسد، البتّه اگر كسى دوست داشت كه بعد از مرگ او مقدارى از مال او به برادر دينى اش برسد، مى تواند وصيّت كند. نكته مهم اين است كه او فقط يك سوم اموال خود را مى تواند وصيّت كند كه به برادر دينى اش بدهند. اگر او بيش از يك سوم مالش را اين گونه وصيّت كرد، بايد خويشاوندان اجازه بدهند، اگر آنان راضى به اين كار نبودند، فقط يك سوم اموال او به برادر دينى او داده مى شود و بقيّه اموال بين خويشاوندان تقسيم مى شود.
    امّا قانون تقسيم ارث بين خويشاوندان چگونه است؟
    در آيات ديگر قرآن بيان كرده اى، وقتى كسى از دنيا مى رود، ثروت او فقط بين خويشاوندان او به اين ترتيب تقسيم مى شود:
    1 - اگر او پدر و مادر و فرزند دارد، ارث به آن ها مى رسد.
    2 - كسى كه پدر و مادر و فرزند ندارد، ارث به پدربزرگ و مادربزرگ و برادر و خواهر او (يا فرزندان برادر و فرزندان خواهر) مى رسد.
    3 - اگر كسى هيچ كدام از موارد بالا را نداشت، ارث او به عمو، عمّه، دايى و خاله (و يا فرزندان آن ها) مى رسد.
    اگر كسى كه از دنيا رفته است، همسر داشته باشد، به همسر او هم مقدارى از ارث مى رسد. جزئيّات بيشتر درباره ارث در سوره "نساء" آيات 11 و 176 آمده است.
    خلاصه آن كه در اينجا قانون ارثِ پيمانِ برادرى را لغو مى كنى و از همه مى خواهى به اين دستور تو عمل كنند، زيرا تو به حكمت و درستى هر دستورى كه مى دهى، دانا هستى و بر طبق مصلحتى كه سعادت انسان ها در آن است، حكم مى كنى.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۳۸: از كتاب تفسير باران، جلد نهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن