کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    سَبَأ: آيه ۴۶

      سَبَأ: آيه ۴۶


    قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَة أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّة إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَاب شَدِيد (46 )
    اكنون از محمّد(صلى الله عليه وآله) مى خواهى تا به مردم مكّه چنين بگويد: "اى مردم ! من به شما يك پند مى دهم و آن اين است كه دو نفر، دو نفر يا يك نفر، يك نفر در امر دين براى خدا به پاخيزيد، سپس انديشه كنيد تا براى شما معلوم شود كه پيامبر شما ديوانه نيست، او شما را از عذاب سختى كه در پيش روى شماست، آگاه مى سازد و مى ترساند".

    * * *


    اين آيه از سه مرحله سخن مى گويد:
    * مرحله اوّل: خيزش
    اوّلين و مهم ترين قدم براى سعادت اين است كه انسان به خاطر خدا به پاخيزد. اين همان خيزش است.
    انسانى كه در دام خرافات و جهالت ها گرفتار شده است، بايد از گذشته اش جدا شود و به سوى خدا حركت كند. در اين صورت است كه او به همه خوبى ها مى رسد.
    انسانى كه در محيط كفر و بُت پرستى است، همانند آن دانه اى است كه در دل خاك است، او زمانى سر از خاك بيرون مى آورد كه جوانه بزند و پوسته خود را بشكافد. اگر هزاران باران ببارد، ولى دانه جوانه نزند، فايده اى ندارد.
    اين آيه به انسان مى گويد كه بايد مانند آن دانه، جوانه بزند، اگر هزاران پيامبر هم از طرف خدا فرستاده شوند، تا زمانى كه كسى از درون جوانه نزند، رشد نمى كند.
    اين خيزش لازم نيست حتماً به همراهى ديگرى باشد، اگر دوست و رفيقى با من همراه بود، چه بهتر ! امّا من نبايد منتظر بمانم. بايد برخيزم.
    گاهى چند دانه كه كنار هم هستند، با هم جوانه مى زنند و با هم خاك را كنار مى زنند، امّا گاهى دانه اى تنها در دل خاك است، او نبايد از تنهايى خود بترسد، اگر او مى خواهد به درختى تنومند تبديل شود، بايد جوانه بزند، وقتى دانه هاى ديگر در خوابند، او نبايد منتظر ديگران بماند.
    پيامبر از مردم مى خواهد برخيزند، چه تنها باشند، چه با ديگران ! مهم اين خيزش درونى است. اين بايد اتّفاق بيفتد، هيچ كس نبايد منتظر ديگرى بماند، البتّه چقدر خوب است كه انسان ها يكديگر را يارى كنند و با هم برخيزند. آن وقت است كه يك خيزش عمومى در جامعه روى مى دهد و جامعه به سوى رستگارى حركت مى كند.
    * مرحله دوم: انديشه
    دوّمين قدم براى سعادت انسان، انديشه است. وقتى دانه اى جوانه زد، ابتدا ريشه در دل خاك مى دواند، موادى را كه لازم دارد از خاك مى گيرد و به سوى نور حركت مى كند.
    انسان بايد در كتاب آفرينش فكر كند، اين آسمان و زمين براى چه خلق شده اند؟ اين جهان هرگز به خودى خود خلق نشده است، آفريننده اى توانا اين جهان را آفريده است.
    آرى، انسان فكر مى كند كه از كجا آمده است و به كجا مى رود و براى چه به اينجا آمده است؟
    انسان با عقل خود مى فهمد كه اين جهان بيهوده خلق نشده است، كسى كه اين جهان را آفريده است از آفرينش آن هدفى داشته است. او حركت مى كند و مى فهمد كه پيامبر او را به سوى خدا مى خواند.
    * مرحله سوم: ايمان
    انسانى كه براى خدا قيام كرده است و فكر كرده است، سخن محمّد(صلى الله عليه وآله) را مى شنود، قرآن را مى خواند، به فكر فرو مى رود، او مى شنود كه دشمنان مى گويند: "اين پيامبر ديوانه است"، او باز هم فكر مى كند، آيا ممكن است محمّد(صلى الله عليه وآله) ديوانه باشد؟
    اين قرآن، كتابى است كه محمّد(صلى الله عليه وآله) آن را براى مردم آورده است، آيا يك انسان ديوانه مى تواند چنين سخن بگويد؟
    قرآن، كتابى است كه هرگز كسى نمى تواند يك سوره مانند آن را بياورد، اگر واقعاً محمّد(صلى الله عليه وآله) ديوانه است، پس چرا هيچ عاقلى نمى تواند يك سوره مانند قرآن او بياورد؟
    او مى فهمد كه قرآن، معجزه جاويد محمّد(صلى الله عليه وآله) است، هيچ كس تا به حال نتوانسته است يك سوره مانند قرآن بياورد. اينجاست كه به قرآن ايمان مى آورد و يكتاپرست مى شود و به پيامبرى محمّد(صلى الله عليه وآله) ايمان مى آورد.
    او تا اينجا به راه يكتاپرستى و نبوّت رهنمون شده است. او قرآن را با دقّت مى خواند، آيه اى كه در روز عيد غدير خُمّ نازل شد را مى خواند، او مى فهمد كه خدا، دين خود را با ولايت على(عليه السلام) كامل كرد.[153]
    آرى، خدا هرگز انسان ها را بدون امام رها نمى كند، براى جانشينى پس از پيامبر، برنامه دارد. خدا بعد از پيامبر، على(عليه السلام)و فرزندان معصوم او را براى هدايت مردم قرار داد. خدا آنان را از گناه و زشتى ها پاك گردانيد و به آنان مقام عصمت داد و وظيفه هدايت مردم را به دوش آنان نهاد و از مردم خواست تا از آنان پيروى كنند.
    خلاصه سخن آن شد كه انسان بايد اين سه مرحله را به ترتيب پشت سر بگذارد: خيزش از درون، انديشه، ايمان. اين ايمان او را به راهى مستقيم هدايت مى كند، راه ولايت كه ادامه مسير يكتاپرستى و نبوّت است.[154]

    * * *


    وقتى دانه اى جوانه زد و ريشه هاى خود را به دل زمين فرستاد، آن وقت مى تواند از دل خاك سربردارد و به دنياى نور وارد شود. انسان هم اگر خيزش درونى داشت و انديشه كرد، به حقّ بودن پيامبر و قرآن پى مى برد، آن وقت است كه به دنياى ايمان وارد مى شود و يكتاپرست مى شود.
    اين نكته بسيار مهمّى است كه قرآن، ايمان را نتيجه انديشه و تفكّر مى داند، ايمانى كه از تفكّر بهره اى ندارد، بى ارزش است، ايمانى كه از روى توهّم و خواب و خيال به دست آيد، ارزشى ندارد، وقتى تندبادى فرا رسد، حقيقت آشكار مى شود. ايمانى كه از روى توهّم و خواب و خيال است، با تندباد از بين مى رود و از آن هيچ نمى ماند، امّا ايمانى كه ريشه در انديشه دارد، استوار باقى مى ماند.
    اكنون كه اين مطلب را نوشتم فهميدم چرا يك ساعت تفكّر بهتر از هفتاد سال عبادت است ! [155]
    ممكن است من سال ها نماز بخوانم، اين نماز مانند بوته نيلوفرى است كه زيباست، گل هاى زيباى نيلوفر، همه را مجذوب خود مى كنند، امّا وقتى فكر مى كنم، مى فهمم كه بايد همچون درختى باشم كه ريشه در خاك مى دواند.
    وقتى طوفان بيايد، گل نيلوفر نابود مى شود، امّا اين درخت است كه پابرجا مى ماند.
    اسلام از من مى خواهد در خاك انديشه، ريشه بدوانم. اسلام، دين تفكّر است، افسوس كه ديگران اسلام را به گونه اى ديگر، برايم معرّفى كرده اند، من امروز اسلام واقعى را شناختم. بايد به تفكّر و انديشه، سلامى دوباره كنم.
    اگر يك ساعت نماز بخوانم، يك ساعت عبادت كرده ام، امّا اگر يك ساعت فكر كنم، مثل اين است كه بيش از 600 هزار ساعت عبادت نموده ام. (هفتاد سال، بيش از 600 هزار ساعت است).
    كدام دين همانند اسلام اين قدر به تفكّر اهميّت داده است؟
    مسيحيّتى كه امروز در جهان وجود دارد، در همان قدم اوّل به من مى گويد كه فكر و عقل را كنار بگذارم.
    اين دين به من مى گويد: خدا هم يكى است و هم سه تا. خداى يگانه مساوى با خداى پدر و خداى پسر (عيسى) و خداى روح القدس (جبرئيل) است. وقتى به مسيحى ها مى گويم: اين كه خدا يكى باشد و در همان حال، سه خدا باشد، خلاف عقل است، به من مى گويند: "بايد عقل را كنار بگذارى".
    اسلام به من مى گويد: از راه فكر و انديشه ايمان بياور ! اگر از راه ديگرى اسلام آوردى، برگرد، دوباره مسلمان شو !

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۹۲: از كتاب تفسير باران، جلد نهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن