کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    غافر: آيه ۹ - ۷

      غافر: آيه ۹ - ۷


    الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آَمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْء رَحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ (7 ) رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْن الَّتِي وَعَدْتَهُمْ وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آَبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (8 ) وَقِهِمُ السَّيِّئَاتِ وَمَنْ تَقِ السَّيِّئَاتِ يَوْمَئِذ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (9 )
    گروهى از مردم مكّه به محمّد(صلى الله عليه وآله) ايمان آورده اند و بُت پرستان آنان را شكنجه مى كنند و در سختى زيادى قرار مى دهند، آنان در فقر و ناتوانى هستند و بُت پرستان در اوج قدرت و ثروت.
    اكنون تو مى خواهى به آنان بشارت دهى و حقيقتى را برايشان بازگو كنى تا آنان فكر نكنند كه تنها هستند و ديگر احساس غربت نكنند، تو در اينجا به آنان خبر مى دهى كه فرشتگان، طرفدار آنان هستند و برايشان دعا مى كنند و پيروزى آنان را از تو مى خواهند. اين بزرگ ترين دلگرمى براى آنان بود. هر مؤمنى در هر زمان و مكانى كه باشد وقتى اين آيات را بخواند، اميدوار مى شود، چون مى داند كه بهترين فرشتگان براى او دعا مى كنند.

    * * *


    اكنون سخن تو را مى خوانم:
    اى مؤمنان ! فرشتگانى كه عرش را حمل مى كنند و فرشتگانى كه دور عرش به تسبيح و ستايش من مشغولند و به من ايمان دارند، براى شما دعا مى كنند و از من مى خواهند تا از خطاى شما درگذرم.
    اى مؤمنان ! بدانيد كه فرشتگان از من چنين مى خواهند: "خدايا ! رحمت و علم تو همه چيز را فرا گرفته است، پس كسانى را كه توبه مى كنند و از راه تو پيروى مى كنند، ببخش و آنان را از عذاب جهنّم نجات ده ! خدايا ! آنان را در باغ هاى جاويدان بهشت كه به آنان وعده دادى، وارد كن، هر كدام از پدر و همسر و فرزندان ايشان كه نيكوكار بودند، همراه با آنان وارد بهشت كن كه تو توانا و فرزانه اى ! خدايا ! در روز قيامت آنان را از كيفر گناهان حفظ كن كه هر كس تو او را از كيفر گناهانش حفظ كنى به او رحمت كرده اى و اين همان رستگارى بزرگ است".

    * * *


    ابتداى آيه 7 چنين مى خوانم: "كسانى كه عرش خدا را حمل مى كنند، براى مؤمنان دعا مى كنند".
    اين فرشتگان هستند كه عرش خدا را حمل مى كنند، امّا منظور از اين جمله چيست؟
    "عرش" در زبان عربى به معناى "تخت" است.
    آيا خدا بر روى تخت خود نشسته است و فرشتگان آن تخت را بر دوش گرفته اند؟
    در بعضى از كتب اهل سنّت چنين مى خوانم:
    خدا بر روى عرش نشسته است، امّا عرش به اندازه خدا نيست، خدا به اندازه چهار انگشت خودش، از عرش بزرگ تر است، او از هر طرف چهار انگشت بزرگ تر از عرش است.[138]
    وقتى آن فرشتگان خواستند عرش خدا (تخت خدا) را بلند كنند به خاطر بزرگى و عظمت خدا نتوانستند اين كار را انجام دهند، پس خدا ذكر "لا حولَ وَ لا قوةَ الا بالله" به آنان ياد داد و آنان اين ذكر را گفتند، پس تخت خدا را بلند كردند و روى پاى خود ايستادند.[139]
    وقتى اين سخنان را خواندم خيلى تعجّب كردم، آيا واقعاً اهل سنّت به چنين خدايى باور دارند؟
    آنان سخن ديگرى را هم درباره خدا نقل كرده اند: "آنان مى گويند: پيامبر خدا را به شكل جوانى زيبا ديد، در صورت خدا هيچ مويى نبود، بر سر او تاج زيبايى بود و موهاى سرش از دو طرف گوش او آويزان بود. خدا كفشى از جنس طلا به پا كرده بود".[140]

    * * *


    اگر من از اهل سنّت باشم چنين تصوّرى از خدا دارم:
    1 - خدا بر روى تخت خود نشسته است.
    2 - فرشتگان اين تخت را بر دوش گرفته اند.
    3 - خدا از هر طرف به اندازه چهار انگشتِ خود از عرش بزرگ تر است.
    4 - خدا انگشت هم دارد.
    5 - صورت خدا هيچ مويى ندارد.
    6 - بر سر او تاجى زيباست و گيسوان او از دو طرف گوشش آويزان است.
    7 - خدا كفشى از جنس طلا به پا مى كند.
    اين نتيجه جدا شدن از مكتب اهل بيت(عليهم السلام) است، پيامبر فرمود: "من در ميان شما دو چيز به يادگار مى گذارم: قرآن و اهل بيت. اگر پيرو اين دو باشيد، هرگز گمراه نمى شويد".
    يك روز امام صادق(عليه السلام) به ياران خود چنين فرمود: "هرگز خدا را نمى توان با چشم سر ديد، هر كس خيال كند كه خدا را مى توان با چشم سر ديد، كافر شده است".
    آرى، اگر خدا را مى شد با چشم ديد، ديگر او خدا نبود، بلكه يك آفريده بود، هر چه با چشم ديده شود، مخلوق است. هر چيزى كه با چشم ديده شود، يك روز از بين مى رود و خدا هرگز از بين نمى رود.
    خدا صفات و ويژگى هاى مخلوقات را ندارد، اگر او يكى از اين صفات را مى داشت، مى شد او را با چشم ديد، امّا ديگر او نمى توانست هميشگى باشد، گذر زمان او را هم دگرگون مى كرد.
    خداى يگانه هيچ صفتى از صفات مخلوقات خود را ندارد، پس هرگز نمى توان او را حس كرد و يا ديد. در دنيا و آخرت هيچ كس نمى تواند خدا را با چشم سر ببيند.[141]

    * * *


    سخن درباره اين جمله بود: "فرشتگانى كه عرش خدا را حمل مى كنند براى مؤمنان دعا مى كنند".
    منظور از "عرش" در اينجا "مجموعه جهان" مى باشد، خدا جسم نيست تا بخواهد بر روى تختِ پادشاهى خودش بنشيند. او بالاتر از اين است كه بخواهد در مكانى و جايى قرار بگيرد.
    منظور از "عرش" در اين آيه همه زمين و آسمان ها مى باشد.
    وقتى پادشاه بر روى تخت خود مى نشيند، در واقع او قدرت و احاطه خود را به كشور خود نشان مى دهد. تخت پادشاه، نشانه قدرت او بر كشورش است.
    خدا از همه هستى خبر دارد، هيچ چيز بر او پوشيده نيست. هر برگ درختى كه از درختان مى افتد خدا از آن آگاه است.

    * * *


    معناى واژه "عرش" را فهميدم، اكنون وقت آن است كه بدانم فرشتگان چگونه عرش را حمل مى كنند.
    روزى خبرى را در يكى از سايت هاى خبرى خواندم، عنوان خبر، اين بود: "بار سنگين ماليات بر دوش مردم فرانسه".
    اين خبر حكايت مى كرد كه دولت فرانسه مى خواهد براى جبران كسرى بودجه خود، ماليات ها را افزايش دهد و مردم هم با اين كار مخالف هستند و دست به اعتراض زده اند.
    وقتى به عكس هاى تظاهرات نگاه كردم، هيچ كس را نديدم كه بار ماليات را بر دوش گرفته باشد !
    كسى ماليات را بر دوش نمى گيرد، ماليات را از حقوق مردم كم مى كنند.
    اين سخن كنايه است. وقتى مى گوييم: "مردم بار ماليات را بر دوش گرفته اند". يعنى دولت از آنان خواسته است كه ماليات بدهند.
    اين معنا در زبان فارسى بسيار روشن است و نياز به توضيح ندارد.
    اكنون وقت آن است كه آيه را معنا كنم: قرآن به زبان عربى است، در اين آيه چنين گفته شده است: "فرشتگان، عرش خدا را حمل مى كنند".
    اين يك معنى كنايه اى است !
    لازم نيست كه خدا تختى داشته باشد و فرشتگان اين تخت را بر دوش بگيرند. معناى آيه اين است: "خدا فرشتگان را موظّف كرده است كه جهان هستى را اداره كنند، آنان كارِ اداره جهان را بر دوش گرفته اند".
    فرشتگان مأموران خدا هستند، خدا به آنان مأموريّت هاى مختلفى داده است، بعضى وحى را بر قلب پيامبران نازل مى كنند، اين فرشتگان همان پيام آوران وحى مى باشند.
    بعضى از آنان مأمور گرفتن جان انسان در هنگام مرگ او مى باشند، بعضى خطرات را از انسان دور مى كنند، بعضى مأمور نوشتن اعمال و كردار انسان هستند.
    شبى كه پيامبر به معراج رفت، گوشه اى از اسرار جهان هستى براى او آشكار شد، او فرشته اى را ديد كه همواره در حال شمردن و حساب كردن بود و لحظه اى استراحت نمى كرد. جبرئيل به پيامبر فرمود: "اين فرشته باران است و از اوّل دنيا تا به حال، حساب همه قطره هاى باران را دارد".
    پيامبر نزد او رفت و به او فرمود: "آيا تو تعداد قطره هاى باران هايى را كه از ابتداى خلقت تا كنون باريده است مى دانى؟".
    او در جواب گفت: "آرى، من حتّى مى دانم كه چند قطره باران در دريا چكيده است و چند قطره در خشكى".
    فرشتگان جهان هستى را با دقّت اداره مى كنند و هرگز نافرمانى خدا را نمى كنند.

    * * *


    اين نكته، راز فهم قرآن است: قرآن به زبان عربى نازل شده است، زبان عربى، زبان كنايه است ! در كمتر زبانى ما اين قدر معناى كنايه اى داريم. كسى كه به زبان انگليسى، فارسى و عربى مسلّط است، اين معنا را به خوبى درك مى كند. زبان فارسى هم زياد كنايه دارد، امّا زبان انگليسى كمترين كنايه را دارد.
    كنايه ها به زبان عربى زيبايى و جذّابيّت ويژه اى مى دهد، امّا كار را براى ترجمه كلام به زبان هاى ديگر سخت مى كند.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۲۶: از كتاب تفسير باران، جلد دهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن