إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آَيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَان أَتَاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ مَا هُمْ بِبَالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ (56 )
محمّد(صلى الله عليه وآله) قرآن را براى مردم مكّه مى خواند، گروهى در آيات قرآن (بدون آن كه دليلى داشته باشند)، ستيزه مى كردند، بعضى از آنان مى گفتند قرآن، جادوست، عدّه اى ديگر مى گفتند قرآن، شعر است، بعضى هم مى گفتند قرآن، افسانه پيشينيان است !
محمّد(صلى الله عليه وآله) از آنان خواسته بود تا اگر در قرآن شك دارند، يك سوره مانند قرآن را بياورند، امّا هرگز نتوانستد چنين كارى كنند، آنان مى دانستند قرآن حقّ است، ولى چيزى جز تكبّر و غرور در دل نداشتند.
آنان گرفتار خودخواهى شده بودند و تصوّر مى كردند با اين كارهاى خود مى توانند قرآن را نابود كنند و مانع رشد اسلام شوند، ولى آنان هرگز به آرزوى خود نمى رسند، تو قرآن را نازل كردى و خودت هم آن را حفظ مى كنى، تو به پيامبر وعده دادى كه بر دشمنانش پيروز مى شود و به زودى اين وعده تو فرا مى رسد.
اكنون از محمّد(صلى الله عليه وآله) مى خواهى تا در برابر دشمنى هاى آنان به تو پناه ببرد كه تو خداى شنوا و بينا هستى و از كار آن دشمنان باخبرى و از آنان انتقام خواهى گرفت.
* * *