وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ (17 ) وَنَجَّيْنَا الَّذِينَ آَمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ (18 )
اكنون از سرنوشت قوم "ثمود" سخن مى گويى: تو به آنان نعمت هاى زيادى داده بودى، آنان از سلامتى و قدرت و روزى فراوان بهره مند بودند، آنان در تابستان ها به مناطق كوهستانى مى رفتند و در آنجا خانه هايى در دل كوه تراشيده بودند. وقتى زمستان فرا مى رسيد از كوهستان به دشت كوچ مى كردند و در آنجا هم خانه هاى زيبايى براى خود ساخته بودند.
تو صالح(عليه السلام) را براى هدايت آنان فرستادى، آنان از صالح(عليه السلام)تقاضاى معجزه اى بزرگ كردند، آنان از او خواستند تا شترى را از دل كوه بيرون آورد، صالح(عليه السلام) به اذن تو شتر بزرگى را از دل كوه بيرون آورد و به آنان گفت: "مبادا به شتر آسيب برسانيد و گرنه عذاب آسمانى بر شما فرود خواهد آمد".
آنان دست به دست هم دادند و آن شتر را كشتند، تو هم عذاب را بر آنان نازل كردى، صبحگاهان صيحه اى همه آنان را نابود كرد و خانه هايى كه در دل كوه تراشيده بودند، براى آنان فايده اى نكرد و نتوانست آنان را از عذاب برهاند.
آرى، تو قوم ثمود را هدايت كردى و راه حقّ و باطل را به آنان نشان دادى، امّا آنان گمراهى را انتخاب كردند، پس صاعقه اى آسمانى فرا رسيد، عذابى خواركننده و همه آنان را نابود كرد.
در ميان قوم "عاد" و "ثمود"، گروه اندكى بودند كه به پيامبران تو ايمان آورده بودند و پرهيزكار بودند، تو قبل از آن كه عذاب فرا رسد، آنان را نجات دادى. آرى، هود و صالح(عليهما السلام)و پيروان آن ها از عذاب هاى آسمانى به دور بودند.
[5] * * *