کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فَتح: آيه ۳ - ۲

      فَتح: آيه ۳ - ۲


    لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيًما (2 )وَيَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا (3 )
    در آيه اوّل از پيروزى بزرگى كه به محمّد(صلى الله عليه وآله) عطا نمودى، سخن گفتى، اكنون سخن خود را اين گونه كامل مى كنى: "اى محمّد ! من به تو پيروزى درخشانى عطا كردم تا به بركت اين پيروزى، گناهان گذشته و آينده تو را ببخشم و نعمت خود را بر تو تمام كنم و تو را بر راه راست ثابت قدم گردانم و به تو پيروزى شكست ناپذيرى عطا نمايم".
    تو در اينجا از پيروزى ديگرى در آينده سخن مى گويى، تو به محمّد(صلى الله عليه وآله)وعده فتح مكّه را مى دهى.

    * * *


    اين سوره از دو پيروزى سخن مى گويد:
    * پيروزى آشكار (آيه اوّل)
    وقتى پيامبر از حديبيّه به سوى مدينه باز مى گشت، اين سوره نازل شد، پيروزى آشكار همان، صلح حديبيّه است. صلح حديبيّه در سال ششم هجرى روى داد.
    * پيروزى شكست ناپذير (آيه سوم)
    خدا به محمّد(صلى الله عليه وآله) وعده اى مى دهد و آن پيش بينى فتح مكّه بود.به بركت صلح حديبيّه، محمّد(صلى الله عليه وآله) خواهد توانست در سال هشتم، شهر مكّه را فتح كند و همه بُت ها را نابود كند.

    * * *


    من آيه 2 را بار ديگر مى خوانم و به فكر فرو مى روم، خدا به پيامبر مى گويد: من اين پيروزى را به تو دادم تا گناهان گذشته و آينده تو را ببخشم.
    مگر پيامبر، گناهى انجام داده بود؟
    باور من اين است كه همه پيامبران، معصوم بودند و از گناهان به دور بوده اند، پيامبران الگوى انسان ها بوده اند و خدا آنان را از همه زشتى ها پاك گردانيده است. من همواره شنيده بودم كه محمّد(صلى الله عليه وآله)بهترين پيامبران است و هرگز گناهى نداشته است، پس چرا اين آيه مى گويد: "محمّد(صلى الله عليه وآله) گناه داشته است"؟
    چه كسى پاسخ اين سؤال مرا مى دهد؟
    من براى فهميدن اين آيه، نياز به كمك دارم...[118]

    * * *


    به مطالعه و بررسى مى پردازم، به سخنى از امام رضا(عليه السلام)مى رسم، اين سخن را مى خوانم، خدا را شكر مى كنم، زيرا گمشده خود را پيدا كرده ام، به راستى كه قرآن را بايد با توجّه به سخنان اهل بيت(عليهم السلام)تفسير كرد، كسانى كه از اهل بيت(عليهم السلام)فاصله گرفتند، هم خود گمراه شدند و هم ديگران را گمراه كردند.
    امام رضا(عليه السلام) درباره اين آيه چنين فرمود: "نزد بُت پرستان مكّه، هيچ كس به اندازه پيامبر گناهكار نبود، زيرا پيامبر آنان را به يكتاپرستى فرا خواند و از عبادت بُت ها نهى كرد، آنان خيال مى كردند كه پيامبر گمراه است و با سرزنشى كه از بُت ها مى كند، گناهكار است، وقتى كه پيامبر بر بُت پرستان پيروز شد، آن ها فهميدند كه راه پيامبر، راه درست بوده است".

    * * *


    مناسب مى بينم خاطره اى را در اينجا بنويسم: من تصميم گرفته بودم كه ماشين خود را بفروشم، بايد به اداره راهنمايى و رانندگى مى رفتم و برگه خلافى ماشين را دريافت مى كردم. وقتى برگه خلافى را گرفتم، تعجّب كردم، ديدم كه در آن برگه مبلغ 200 هزار تومان جريمه ثبت شده است، جالب اين بود آدرس خلافى مرا چنين نوشته بود: "شيراز، بلوار دانشجو".
    تعجّب كردم من هرگز به شهر شيراز نرفته ام، ماشين را هم به كسى نداده بودم كه به شيراز برود. نزد افسر مربوطه رفتم، اتفاقاً او از دوستان دوران مدرسه من بود، من به او گفتم: "آخر من در عمرم هرگز شيراز را نديده ام، چطور اين جريمه براى من ثبت شده است؟". او آن برگه را از من گرفت و به من قول داد موضوع را پيگيرى كند. پس از سه روز، پيامكى از طرف او براى من آمد كه نوشته بود: "جريمه شما كه از شيراز بود، پاك شد".
    منظور او روشن بود، سخن از آن جريمه اى بود كه به صورت اشتباهى در سابقه ماشين من ثبت شده بود، يعنى آن جريمه پاك شده است.
    آيا منظور آن افسر اين بود: "تو خلافى در شيراز داشتى و براى همين جريمه شدى ولى جريمه پاك شد"؟
    نه.
    منظور او اين بود كه آن جريمه اى كه به من نسبت داده بودند، پاك شد.
    قرآن مى خواهد بگويد: "اى محمّد ! گناهان تو پاك شد".
    آيا منظور قرآن اين است كه محمّد(صلى الله عليه وآله) گناه انجام داده است؟
    نه.
    منظور قرآن اين است: "اى محمّد ! گناهانى كه به تو نسبت داده بودند، پاك شد".

    * * *


    مردم مكّه بُت ها را دختران خدا مى دانستند، آنان پرستش بُت ها را از پدران خود به ارث برده بودند و بُت ها را بسيار مقدّس مى دانستند تا آنجا كه بعضى از آنان، فرزندان خود را براى بُت ها قربانى مى كردند و تصوّر مى كردند كه با اين كار به خدا نزديك مى شوند.
    در چنين جامعه اى، محمّد(صلى الله عليه وآله)ظهور كرد، او به مردم مى گفت كه دست از بُت پرستى بردارند، محمّد(صلى الله عليه وآله) به آنان گفت: "همه بُت ها و بُت پرستان در روز قيامت در آتش جهنّم خواهند سوخت"، اين سخن براى آنان بسيار سخت بود و خيال مى كردند كه محمّد(صلى الله عليه وآله)گمراه شده است و به دختران خدا اهانت مى كند، آنان هر روز منتظر بودند كه محمّد(صلى الله عليه وآله) به خشم بُت ها گرفتار شود و به يكديگر مى گفتند: "به زودى بُت ها بر محمّد خشم مى گيرند و او كشته خواهد شد". آنان منتظر بودند تا اين اتّفاق بيفتد تا فرياد برآورند: "نگفتيم كه به بُت ها اهانت نكنيد، بترسيد از اين كه به خشم دختران خدا مبتلا شويد، محمّد سزاى كارهايش را ديد و نابود شد". آنان در انتظار چنين روزى بودند.
    ولى تو محمّد(صلى الله عليه وآله) را يارى كردى و روز به روز، آوازه او زياد و زيادتر شد، به فرمان تو او به مدينه رفت و در آنجا حكومت تشكيل داد، بُت پرستان سه بار به جنگ او رفتند (جنگ بدر، اُحد، خندق)، امّا تو او را يارى كردى و بُت پرستان نتوانستند مدينه را تصرّف كنند، در سال ششم هجرى او با 1200 نيروى خود تا نزديكى مكّه آمد و پيمان نامه صلح را امضاء نمود، همه اين ها به لطف يارى تو بود. پس از صلح حديبيّه بُت پرستان مكّه به فكر فرو رفتند، اگر راه محمّد(صلى الله عليه وآله)اشتباه است پس چرا او روز به روز به سوى موفّقيّت پيش مى رود؟ پس خشم بُت ها چه شد؟
    بعد از صلح حديبيّه، رشد اسلام هفتاد برابر شد، در سال هشتم هجرى، لشكر اسلام به ده هزار نفر رسيد و تو به محمّد(صلى الله عليه وآله) فرمان دادى تا به مكّه برود و آن شهر را از بُت ها پاك كند، محمّد(صلى الله عليه وآله) به شهر مكّه آمد و بدون هيچ خونريزى آن شهر را فتح نمود و همه بُت هايى كه در آنجا بود را شكست و نابود كرد، آن روز بود كه گروه زيادى از بُت پرستان به محمّد(صلى الله عليه وآله)ايمان آوردند، آنان گروه گروه مسلمان شدند.
    مسلمان شدن آنان چه معنايى داشت؟
    آنان اعتراف كردند كه محمّد(صلى الله عليه وآله)پيامبر خدا و بنده برگزيده اوست، آن روز بود كه فكرهاى باطلى كه قبلاً درباره محمّد(صلى الله عليه وآله)داشتند از ذهن آنان پاك شد و حقيقت را فهميدند. پيروزى محمّد(صلى الله عليه وآله)سبب شد تا آن تصوّرات غلط از بين برود.
    خدا محمّد(صلى الله عليه وآله) را يارى كرد، همه پيروزى هاى بعدى به بركت صلح حديبيّه بود، صلح حديبيّه سبب شد كه فرصتى عالى براى رشد اسلام فراهم شود.
    اين خدا بود كه اين فرصت را براى محمّد(صلى الله عليه وآله) فراهم كرد و با رشد اسلام و پيروزى هاى بعدى، بُت پرستان فهميدند كه محمّد(صلى الله عليه وآله) گمراه نيست.
    اكنون وقت آن است كه آيه 2 را بار ديگر بخوانم. معناى اين آيه چنين است: "اى محمّد ! من اين پيروزى را به تو دادم تا گناهان گذشته و آينده اى كه بُت پرستان به تو نسبت مى دادند، ببخشم و حقانيّت تو را ثابت كنم".

    * * *


    در اين آيه از دو نوع گناه سخن به ميان آمده است:
    * گناه گذشته
    بُت پرستانى كه به محمّد(صلى الله عليه وآله)ايمان آوردند، قبلاً پيامبر را گمراه مى دانستند، آنان فهميدند كه اشتباه كرده اند و از سخنان خود توبه كردند و مسلمان شدند. منظور از "گناهان گذشته"، همين تصوّرات اشتباهى است كه قبلاً آنان نسبت به پيامبر داشتند.
    * گناه آينده
    عدّه اى از بُت پرستان حاضر نشدند مسلمان شوند، وقتى محمّد(صلى الله عليه وآله)مكّه را فتح كرد، آنان اسير خرافات عجيبى شده بودند و به اين راحتى نمى توانستند دست از آن خرافات بردارند، آنان يك عمر بُت پرستيده بودند و حتّى فرزندان خود را براى اين بُت ها قربانى كرده بودند، وقتى محمّد(صلى الله عليه وآله)همه آن بت ها را شكست، آنان بسيار ناراحت شدند.
    پيامبر از آنان خواست تا مكّه را ترك كنند زيرا مكّه ديگر جاى بُت پرستان نيست. آنان هنوز هم خيال مى كردند كه بُت ها قداست دارند و فكر مى كردند به زودى محمّد(صلى الله عليه وآله) و پيروانش به خشم بُت ها گرفتار خواهند شد. آنان هنوز هم محمّد(صلى الله عليه وآله) را گمراه مى دانستند و خود را بر راه حقّ مى دانستند، آرى، شيطان بُت پرستى را براى آنان زيبا جلوه داده بود، تصوّرات باطلى كه آنان از پيامبر داشتند، همان "گناهان آينده" بود. خدا به پيامبر وعده داد كارى كند كه اين تصوّرات باطل هم از بين برود و آنان هم حقيقت را بفهمند.
    مدّتى گذشت، گروه زيادى از آن بُت پرستان فرصت پيدا كردند و به فكر فرو رفتند، هيجان هاى آنان فروكش كرد، وقتى آنان پيروزى هاى پى درپى محمّد(صلى الله عليه وآله) را ديدند، فهميدند كه او پيامبر خداست و از تصوّرات باطل خود توبه كردند.
    آرى، اين وعده خدا بود، امروز تاريخ، محمّد(صلى الله عليه وآله) را با عظمت و بزرگى ياد مى كند، هر انسانى كه اهل فكر و انديشه باشد، (اگر چه مسلمان هم نباشد) مى داند كه محمّد(صلى الله عليه وآله)با خرافات و جهالت ها مبارزه كرد پس به محمّد(صلى الله عليه وآله)احترام مى گذارد.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۴۷: از كتاب تفسير باران، جلد يازدهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن