إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ (43 ) طَعَامُ الاَْثِيمِ (44 )كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ (45 ) كَغَلْيِ الْحَمِيمِ (46 )خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلَى سَوَاءِ الْجَحِيمِ (47 ) ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِيمِ (48 ) ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ (49 ) إِنَّ هَذَا مَا كُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ (50 )
در اين دنيا به كافران مهلت مى دهى و آنان را در انتخاب راه آزاد مى گذارى، آنان روز به روز بر كفر خود مى افزايند، آنان خيال مى كنند كه تو از كارهايشان بى خبرى، امّا چه خيال باطلى ! تو در روز قيامت آنان را از رحمت خود دور مى كنى و به عذاب جهنّم گرفتار مى سازى.
در جهنّم، گياه تلخ و بدبوى "زقّوم"، غذاى آنان است، اين تنها غذاى آن كافران گناهكار است.
زقّوم، همانند فلز گداخته در شكم آن ها مى جوشد، جوششى همانند آب جوش !
تو به فرشتگان چنين مى گويى: "اين كافر را بگيريد و در ميان آتش جهنّم افكنيد و سپس از آب جوشان بر سرش بريزيد".
فرشتگان به او مى گويند: "بچش اين عذاب را كه تو به پندار خود، بسيار قدرتمند و گرامى بودى ! آن قدرت و عزّت چه شد؟ تو در اينجا ضعيف و خوار هستى. اين همان عذابى است كه آن را باور نمى كردى و درباره آن شك داشتى".
* * *