يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الاَْسْرَى إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (70 ) وَإِنْ يُرِيدُوا خِيَانَتَكَ فَقَدْ خَانُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ فَأَمْكَنَ مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (71 )
همه اسيران بعد از آزاد شدن به مكّه رفتند و به خانواده خود پيوستند، امّا چند نفر از آن اسيران، مسلمان شدند و در مدينه، كنار پيامبر ماندند، آنان پول آزادى خود را داده بودند و در دل خود كمى ناراحت بودند. اينجا بود كه تو از پيامبر خواستى به آنان چنين بگويد كه اگر خدا در دل شما، خير و نور ايمان ببيند، در مقابل آن پولى كه براى آزادى خود داده ايد، بهتر از آن را به شما مى دهد، از گناه شما مى گذرد كه او بخشنده و مهربان است.
بعد از مدّتى، پولى به دست پيامبر رسيد و پيامبر آن پول را به اسيرانى كه مسلمان شده بودند داد، در واقع، آن پولى كه پيامبر به آنان داد، جبران آن چيزى بود كه آنان براى آزادى خود پرداخت كرده بودند.
* * *
ممكن است بعضى از اسيران به ظاهر ادّعا كنند كه مسلمان شده اند، ولى هدف آنان ضربه زدن به مسلمانان باشد، اگر آنان بخواهند خيانت كنند، اين امرى تازه نيست، آنان قبل از اين هم، نداى فطرت خويش را پشت سر انداختند و به جنگ دين خدا آمدند، امّا تو آنان را شكست دادى و تو به همه رفتار و كردار آنان آگاهى دارى.
وحشت بى جا از اسيران درست نيست، اگر آنان بخواهند دسيسه اى بكنند، تو پيامبر را از آن باخبر مى سازى كه تو از همه چيز باخبر هستى.
* * *