کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    توبه: آيه ۴۳ - ۴۱

      توبه: آيه ۴۳ - ۴۱


    انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (41 ) لَوْ كَانَ عَرَضًا قَرِيبًا وَسَفَرًا قَاصِدًا لَاتَّبَعُوكَ وَلَكِنْ بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ وَسَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنْفُسَهُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ (42 ) عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ (43 )
    سخن از جنگ تبوك بود، پيامبر بايد هر چه زودتر لشكر اسلام را به سوى منطقه تبوك بسيج كند، تو مى دانى كه بعضى از مسلمانان از دشمن ترسيده اند، از اين رو براى آنان از يارى خود سخن مى گويى، تو هرگز پيامبر خود را تنها نمى گذارى و او را در سخت ترين شرايط يارى مى كنى، وقتى او مى خواست به مدينه هجرت كند او را يارى كردى و او به سلامت به مدينه هجرت كرد.
    اكنون با مسلمانان سخن مى گويى:
    براى جنگ با كافران بسيج شويد، چه جوان باشيد چه پير، چه فقير باشيد چه ثروتمند، چه مجرّد باشيد يا زن و بچّه داشته باشيد، در هر حالى كه هستيد در جهاد با دشمنان شركت كنيد و بهانه ها را كنار بگذاريد. اگر به پايان كار فكر كنيد مى دانيد كه رفتن به جهاد براى شما بهتر از نرفتن به جهاد است، شما با جهاد، سعادت و رستگارى را براى خود مى خريد.

    * * *


    در ميان مسلمانان افرادى بودند كه به ظاهر ايمان آورده بودند، امّا دل هاى آنان از نور ايمان خالى بود، آنان منافقانى بودند كه براى منافع مادّى خود مسلمان شده بودند. اكنون كه پيامبر دستور حركت به تبوك را داده اند، آنان از پيوستن به لشكر اسلام خوددارى مى كردند و بهانه مى آوردند.
    اين منافقان اگر مطمئن بودند كه مسلمانان پيروز مى شوند و يا راه تبوك اين قدر دور نبود، براى به دست آوردن غنيمت حتماً مؤمنان را همراهى مى كردند، امّا اكنون كه راهى طولانى تا تبوك بايد رفت و بيش از ششصد كيلومتر، بيابان ها و كوه ها را بايد پشت سر گذاشت و از طرفى هم پيروزى مسلمانان حتمى نيست، بهانه مى آورند.
    پيامبر لشكر سى هزار نفرى را آماده حركت نمود، طبيعى است كه پيامبر براى هر گروهى از مسلمانان، فرمانده اى قرار داد و به فرماندهان اختيار كامل داد تا درباره مسائل گروه خود تصميم گيرى كنند.
    منافقان نزد فرماندهان آمدند و گفتند: "به خدا قسم ! اگر توانايى مى داشتيم با شما در اين جنگ شركت مى كرديم"، آنان قسم دروغ مى خورند و با اين قسم دروغ، خود را هلاك و تباه مى سازند و سزاوار عذاب مى شوند. تو مى دانى كه آنان دروغ مى گويند.
    منافقانى كه نمى خواستند در جنگ شركت كنند، نزد فرمانده خود مى رفتند و به آنان التماس مى كردند كه ما گرفتاريم و نمى توانيم در اين جنگ شركت كنيم. فرمانده هم دلش براى آنان مى سوخت و به آنان اجازه مى داد كه در مدينه بمانند.
    اكنون تو با پيامبر سخن مى گويى: "اى محمّد ! خدا تو را ببخشد ! چرا پيش از آن كه تحقيق كنى به آنان اجازه دادى كه در مدينه بمانند و در اين جنگ شركت نكنند؟ آنان گفتند كه ما گرفتاريم و نمى توانيم در جنگ شركت كنيم. اگر تو درباره آنان تحقيق مى كردى، مى فهميدى كه آنان دروغ مى گويند و هيچ گونه گرفتارى ندارند، آنان توانايى شركت در جنگ را داشتند، امّا نمى خواستند در اين جنگ شركت كنند، بقيّه مردم فكر مى كنند كه اگر تو عذر آنان را نمى پذيرفتى، آنان به جهاد مى آمدند، امّا اين تصوّر باطلى است، آنان در هر صورت با شما به جنگ نمى آمدند، چه به آن ها اجازه مى دادى، چه اجازه نمى دادى، اگر تو عذر آنان را نمى پذيرفتى و آنان به جنگ نمى آمدند، همه، آن ها را مى شناختند و مى فهميدند كه آنان منافق هستند".

    * * *


    "اى محمّد ! خدا تو را ببخشد !".
    منظور از اين سخن چيست؟ آيا پيامبر گناهى انجام داده بود؟
    تو به پيامبر، مقام عصمت داده اى و او از هر گناهى به دور است، پس منظور از اين سخن چيست؟
    اين سؤالى بود كه از امام رضا(عليه السلام)پرسيده شد، امام در جواب چنين فرمود: "در اين آيه، خدا با پيامبر سخن مى گويد امّا منظور خدا، مسلمانان مى باشند، خدا در چند جاى قرآن از اين روش استفاده كرده است:
    در سوره زمر، آيه 65 چنين مى خوانيم: اى محمّد ! اگر تو شرك بورزى، همه اعمال خوب تو را نابود مى كنم.
    منظور خدا اين است كه اگر مسلمانان شرك بورزند، اعمال آنان نابود مى شود.
    در سوره اِسراء، آيه 74 چنين مى خوانيم: اى محمّد ! اگر من تو را در راه حقّ استوار نمى ساختم، چيزى نمانده بود كه به كافران تمايل پيدا كنى.
    در اينجا هم منظور خدا اين است كه اگر خدا مسلمانان را يارى نمى كرد، آنان به كفر و بُت پرستى گرايش پيدا مى كردند".[40]

    * * *


    وقتى من اين سخن امام رضا(عليه السلام)را مى شنوم، به فكر فرو مى روم و بار ديگر آيه را مى خوانم: "اى محمّد ! خدا تو را ببخشد ! چرا به منافقان اجازه دادى كه در جنگ شركت نكنند...".
    درست است كه در اين آيه، خدا پيامبر را خطاب قرار داده است، امّا منظور واقعى، فرماندهان لشكر پيامبر مى باشند. منافقانى كه نمى خواستند در جنگ شركت كنند، نزد فرماندهان رفتند و به آنان گفتند ما نمى توانيم در جنگ شركت كنيم. فرماندهان هم به آنان اجازه دادند كه در مدينه بمانند.
    اى كاش آن فرماندهان عجله نمى كردند و قبل ازآن كه به آن منافقان اجازه بدهند، قدرى تحقيق مى كردند تا حقيقت بر آنان آشكار شود، اين خطايى بود كه آنان انجام داده بودند، امّا تو از اين خطاى آنان گذشتى كه تو خداى مهربان و بخشنده اى هستى.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۵۵: از كتاب تفسير باران، جلد چهارم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن