وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الاَْرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (118 )
سخن از توبه به ميان آمد، تو آن سه نفرى را هم كه در جنگ تبوك شركت نكرده بودند بخشيدى، ماجراى آن سه نفر چه بود؟
وقتى پيامبر مى خواست به تبوك برود، سه نفر از اهل مدينه به خانه هاى خود رفتند و در جنگ شركت نكردند، آنان افرادى سالم و توانا بودند و هيچ عذرى نداشتند. نام آنان "كَعب"، "مَراره" و "هلال" بود.
وقتى پيامبر و يارانش از تبوك بازگشتند، آنان پشيمان شدند و براى عذرخواهى نزد پيامبر آمدند، پيامبر پاسخ آنان را نداد و از مسلمانان هم خواست كه با آنان سخن نگويند، بايد معلوم مى شد كه آيا آنان واقعاً پشيمان هستند و به راستى توبه كرده اند يا نه؟
آنان به خانه هاى خود رفتند، همسران آنان كه از ماجرا باخبر شده بودند، ديگر با آنان سخن نگفتند، فضاى شهر بر آنان تنگ شد، به كوه هاى اطراف شهر پناه بردند، آنان از يكديگر جدا شدند و هركدام جداگانه به گريه و زارى پرداختند، آنان يقين كردند براى نجات از عذاب تو، راهى جز پناه بردن به بخشش تو ندارند و روزها روزه مى گرفتند و شب ها نماز مى خواندند و اشك مى ريختند.
مدّتى گذشت و آنان را بخشيدى و رحمت خود را بر آنان نازل كردى كه تو بخشنده و مهربان هستى و توبه بندگان خود را مى پذيرى.
* * *