کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    هود: آيه ۴۷ - ۴۵

      هود: آيه ۴۷ - ۴۵


    وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ (45 ) قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِح فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ (46 ) قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ (47 )
    اكنون برايم از لحظه آغاز طوفان سخن مى گويى تا درسى بزرگ به من بدهى، از لحظه اى ياد مى كنى كه نوح(عليه السلام)به پسرش كنعان گفت كه بيا سوار كشتى شو، امّا كنعان نپذيرفت، ناگهان موجى آمد و كنعان گرفتار آب ها شد.
    هر پدرى فرزند خود را دوست دارد، تو عاطفه پدرى را در قلب پدر قرار داده اى، نوح(عليه السلام)جلوى چشم خود ديد كه پسرش، كنعان در آب ها دست و پا مى زند، اين منظره براى نوح(عليه السلام)سخت بود !
    نوح(عليه السلام)نمى دانست كه پسر او، منافق است، او خيال مى كرد كه كنعان مؤمن واقعى است و از روى غرور و لجاجت، سوار كشتى نشده است، پس نوح(عليه السلام)براى او چنين دعا كرد، اما نوح(عليه السلام)كه مى دانست همسرش، كافر است، هرگز براى او دعا نكرد.
    دست و پا زدن كنعان در آب ها، قلب نوح(عليه السلام)را به درد آورد، او رو به آسمان كرد و گفت: "پروردگارا ! كنعان فرزند من بود، تو به من وعده داده بودى كه اهل مرا از اين طوفان نجات دهى، تو هيچ گاه وعده ات را فراموش نمى كنى، وعده تو حقّ است، پسرم را نجات بده كه تو از همه داوران برترى !".
    تو در جواب چنين گفتى: "اى نوح ! او از اهل تو نيست، زيرا او فرد ناشايسته اى است، او كافر است و به تو ايمان ندارد پس از روى جهل از من مخواه او را نجات بدهم، پند من بشنو و از جاهلان مباش".[148]
    نوح عرض كرد: "پروردگارا ! به تو پناه مى برم كه ديگر چيزى را كه نمى دانم از تو بخواهم، اگر تو مرا نبخشى و بر من رحم نكنى، من از زيانكاران خواهم بود".

    * * *


    تو به نوح(عليه السلام)وعده داده بودى كه اهل او را نجات دهى. كنعان، راه كفر را انتخاب نمود و پيوند او با نوح(عليه السلام)قطع شد، كسى كه از نوح(عليه السلام)پيروى كند، اهل اوست و با او پيوند حقيقى دارد.
    ماجراى سلمان فارسى هرگز از يادم نمى رود، او ايرانى بود و با پيامبر، هيچ پيوند خانوادگى نداشت، امّا پيامبر گفت: "سلمان از ما اهل بيت(عليهم السلام)است".
    سلمان مؤمن واقعى بود و براى يارى اسلام تلاش زيادى نمود، به همين خاطر پيامبر او را از اهل بيت(عليهم السلام)خواند.
    روزى جمعى از ياران امام باقر(عليه السلام)خدمت آن حضرت رسيده بودند، آنان نامى از سلمان بردند و از او به عنوان "سلمان فارسى" ياد كردند.
    امام باقر(عليه السلام)به آنان رو كرد و فرمود: "نگوييد سلمان فارسى، بلكه بگوييد: سلمان محمّدى، او مردى از ما خاندان نبوّت بود".[149]
    اين چنين است كه پيوند مكتب و عقيده، اصل است، "سلمان فارسى"، "سلمان محمّدى" شد زيرا او مؤمن واقعى بود امّا كنعان (پسر نوح) از خاندان نبوّت دور شد، زيرا راه كفر را برگزيد.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۷۲: از كتاب تفسير باران، جلد چهارم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن