وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ (114 )
"اى محمّد ! نماز را اوّل و آخر روز بخوان، پاسى از شب گذشته نيز، نماز بخوان ! بدان كه خوبى ها، گناهان را از بين مى برد، اين كه خوبى ها، گناهان را از بين مى برد، پندى براى كسانى است كه پندپذيرند".
* * *
اكنون به نماز صبح و مغرب و عشاء اشاره مى كنى، از نماز در اوّل روز سخن مى گويى كه دو ركعت نماز صبح است، وقتى كه سپيده از افق مى زند و روز فرا مى رسد، آن وقت، وقت نماز صبح است.
سپس از نماز در آخر روز سخن مى گويى كه سه ركعت نماز مغرب است، وقتى كه خورشيد غروب مى كند و روز به پايان مى رسد. تو دوست دارى بندگانت در اين دو وقت به ياد تو باشند.
بعد از آن از چهار ركعت نماز عشاء سخن مى گويى، نماز در هنگامى كه پاسى از شب گذشته است.
در سوره بقره آيه 238 از چهار ركعت نماز ظهر سخن گفتى و پيامبر از چهار ركعت نماز عصر براى مسلمانان سخن گفت، اين ها نمازهاى پنج گانه اى هستند كه بر هر مسلمان واجب است آن را بخواند، مجموع اين نمازها، هفده ركعت مى شود: نماز صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشاء.
* * *
پيامبر با سلمان فارسى زير درختى نشسته بود، چشم پيامبر به شاخه اى افتاد كه خشكيده بود و همه برگ هاى آن زرد شده بود. پيامبر از جا بلند شد و آن شاخه را گرفت و محكم تكان داد تا همه برگ هاى آن بر روى زمين ريخت.
سلمان نگاهى به پيامبر كرد، او مى خواست بداند چرا پيامبر اين كار را كرد، پيامبر فرمود:
ــ اى سلمان ! چرا از علّت اين كار من سؤال نمى كنى؟
ــ اى پيامبر ! برايم بگو چرا چنين كردى؟
ــ اى سلمان ! وقتى مسلمانى هنگام نماز وضو مى گيرد و نمازهاى پنج گانه خود را مى خواند، گناهان او فرو مى ريزند، همانگونه كه برگ هاى اين شاخه فرو ريخت.
بعد از آن پيامبر اين آيه را براى سلمان خواند: "بدان كه خوبى ها، گناهان را از بين مى برد...". آن روز سلمان فهميد كه نمازهاى پنج گانه همان خوبى هايى هستند كه گناهان را از بين مى برند.
البتّه معلوم است اگر من حقّ كسى را از بين ببرم مثلاً مال كسى را به ناحق تصرّف كنم، آن گناه با نماز خواندن از بين نمى رود، بايد بروم و صاحب آن مال را راضى كنم.
* * *