کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    طلاق: آيه ۷ - ۱

      طلاق: آيه ۷ - ۱


    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَة مُبَيِّنَة وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا (1 ) فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوف أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوف وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْل مِنْكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الاَْخِرِ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا (2 )وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْء قَدْرًا (3 )وَاللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الَْمحِيضِ مِنْ نِسَائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلَاثَةُ أَشْهُر وَاللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ وَأُولَاتُ الاَْحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا (4 ) ذَلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنْزَلَهُ إِلَيْكُمْ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُعْظِمْ لَهُ أَجْرًا (5 )أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ وَلَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ وَإِنْ كُنَّ أُولَاتِ حَمْل فَأَنْفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّى يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَأْتَمِرُوا بَيْنَكُمْ بِمَعْرُوف وَإِنْ تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَى (6 )لِيُنْفِقْ ذُو سَعَة مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آَتَاهُ اللَّهُ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آَتَاهَا سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْر يُسْرًا (7 )
    اصل زندگى زناشويى اين است كه زن و شوهر با تفاهم و صميميّت، فضايى را براى آرامش يكديگر آماده كنند، امّا گاهى به علّت اختلافات، ادامه زندگى برايشان مشكل مى شود. در اينجاست كه در اسلام قانون طلاق وضع شده است.
    وقتى به انجيلى كه امروزه در دسترس مسيحيان است مراجعه كردم، ديدم در آن آمده كه مرد فقط در صورتى مى تواند زن خود را طلاق دهد كه زن به فحشا رو آورده باشد و طلاق به دليل عدم تفاهم فكرى و عاطفى زن و شوهر و يا هر دليل عاقلانه ديگرى ممنوع است. همچنين اگر كسى با زنى كه از شوهرش طلاق گرفته است ازدواج نمايد، زناكار است.[15]
    آرى، اسلام، دين كامل و جامعى است، اسلام به تحكيم نظام خانواده اهميّت مى دهد، امّا راه را براى آينده زن نمى بندد، اگر او ازدواج ناموفّقى داشت، مى تواند پس از گذشت مدّتى، با مرد ديگرى ازدواج نمايد.

    * * *


    بعد از نگارش اين مقدّمه، وقت آن است كه آيات 1 تا 7 اين سوره را شرح دهم. در اينجا قرآن با پيامبر سخن مى گويد، ولى منظور قرآن اين است كه همه مسلمانان به اين ده قانون عمل كنند:
    * قانون اوّل
    اگر آنان مى خواهند همسر خود را طلاق دهند، دقّت كنند كه اين طلاق در زمانى باشد كه زن عادت ماهيانه (پريود) نيست. مردى كه با زنش رابطه جنسى داشته است، براى طلاق همسرش، بايد صبر كند تا زنش پريود شود، پس از آن كه زن از آن حالت، پاك شد، مى تواند او را طلاق دهد.
    نكته مهم اين است: وقتى طلاق صحيح است كه شوهر بعد از پاك شدن زن، با او رابطه جنسى نداشته باشد. پس اگر زن پاك شود ولى شوهرش با او رابطه جنسى داشته باشد، ديگر نمى تواند او را طلاق دهد. در اينجا بايد شوهر صبر كند تا يك بار ديگر زن حالت پريود بشود، بعد از آن كه پاك شد، حالا مى تواند او را طلاق بدهد. طلاق بايد در زمان پاكىِ زن انجام بگيرد به شرط آن كه در دوره پاكى، شوهرش با او اصلاً رابطه جنسى نداشته باشد.
    * قانون دوم
    از مسلمانان مى خواهى تا بعد از طلاق، حساب عدّه زنان را نگاه دارند و تقوا پيشه كنند. اين حكم توست: وقتى زنى از شوهرش طلاق گرفت بر او واجب است به مدّت سه دوره عادت ماهيانه صبر كند و بعد از آن مى تواند با مرد ديگرى ازدواج نمايد.
    به اين مدّتى كه زن بايد صبر كند، عدّه طلاق مى گويند.
    فلسفه عدّه طلاق چيست؟
    با عدّه طلاق، فرصتى براى فكر كردن و بازگشت به زندگى مشترك پيدا مى شود و هيجان ها فروكش مى كند و هم مشخّص مى شود آيا زن باردار هست يا نه، تا اگر تصميم به ازدواج با مرد ديگرى گرفت، نسل مرد بعدى با شوهر قبلى اشتباه نگردد.
    البتّه در اين مدّت، شوهر مى تواند بار ديگر به همسر خود رجوع كند و آنان زندگى زناشويى خود را دوباره از سر گيرند.
    * قانون سوم
    از مردان مى خواهى وقتى زن خود را طلاق مى دهند در زمان عدّه، آنان را از خانه هايشان بيرون نكنند، خود آن ها هم نبايد خانه را ترك كنند.
    البتّه اگر چنين زنى عمل ناشايستى انجام دهد (مثلاً آسايش خانه را به هم بريزد يا دزدى كند)، مرد مى تواند او را از خانه بيرون كند.
    اين ها احكام توست كه همه بايد به آن عمل كنند، هر كس از احكام تو پا فراتر نهد به خود ستم كرده است، زن بايد در مدّت عدّه در خانه شوهرش باقى بماند، چه بسا بعد از طلاق، اسباب اصلاح فراهم شود.
    * قانون چهارم
    وقتى مدّت عدّه نزديك به پايان رسد، مردان مى توانند به خوبى و خوشى آن زنان را نگاه دارند يا با خوبى و خوشى از آنان جدا شوند. در واقع در زمان عدّه، مرد مى تواند به زن "رجوع" كند و زندگى با او را از سر بگيرد.
    * قانون پنجم
    بايد بر طلاق، دو مرد عادل، شهادت دهند. هر وقت لازم شد آن دو شاهد بر اين طلاق بايد شهادت دهند و حقيقت را كتمان نكنند.
    از اين سخنان كسى پند مى گيرد كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد. هر كس كه تقوا پيشه كند، خدا راه نجات از گرفتارى ها را به روى او مى گشايد و از جايى كه گمان ندارد، روزىِ او را مى رساند، هر كس به خدا توكّل كند، خدا او را كفايت مى كند و گره از كارش مى گشايد، هيچ چيز نمى تواند مانعِ اراده خدا شود، او براى هر كار و هر چيز، اندازه اى قرار داده است.
    * قانون ششم
    معمولاً زنان در هر ماه پريود مى شوند، زنى كه به سنّ پيرى رسيد، اين حالت ديگر براى او پيش نمى آيد همان طور كه ديگر امكان ندارد حامله شود، چنين زنى بعد از طلاق، لازم نيست عدّه نگه دارد.
    ممكن است زنى پريود نشود ولى شك كند كه اين امر، به خاطر پيرى است يا به خاطر مشكلى ديگر. چنين زنى بايد بعد از طلاق، سه ماه عدّه نگه دارد.
    بعضى از زنان جوان ممكن است دچار مشكلى باشند و پريود نشوند، وظيفه آنان اين است كه سه ماه عدّه نگه دارند.
    * قانون هفتم
    اگر زنى كه حامله است، طلاق بگيرد بايد تا زمانى كه نوزادش به دنيا مى آيد، عدّه نگه دارد و ازدواج نكند، خواه اين مدّت كمتر از سه ماه باشد يا بيشتر. پس اگر چنين زنى طلاق بگيرد و روز بعد، بچّه اش را به دنيا بياورد، مى تواند با مرد ديگرى ازدواج كند، اگر چنين زنى در آغاز حاملگى باشد، بايد تا لحظه تولّد فرزندش صبر كند هر چند اين مدّت مثلاً هشت ماه طول بكشد.
    اين ها قوانين توست كه بر مسلمانان نازل كردى، هر كس تقوا پيشه كند، تو گناهان او را مى بخشى و به او پاداش بزرگى مى دهى.
    * قانون هشتم
    از مردانى كه همسران خود را طلاق داده اند مى خواهى تا در زمان عدّه، زنان را در هر جا كه خودشان سكونت دارند و توانايى آن را دارند، سكونت دهند. به مقدار توانايى خود، منزل مناسب براى آنان در نظر بگيرند و بر آنان سخت نگيرند و آنان را اذيّت و آزار نكنند. آرى، درست است كه زن و شوهر از هم طلاق گرفته اند، امّا مرد نبايد در حقّ زن كوتاهى كند، در زمان عدّه بايد خرج خوراك (نفقه) او را بدهد و او را در مكان مناسبى جاى دهد.
    * قانون نهم
    اگر مردى زنش را در حالى كه حامله است، طلاق بدهد، بايد خرج خوراك (نفقه) او را تا لحظه زايمان بدهد و او را در جاى مناسبى سكونت دهد. وقتى بچّه به دنيا آمد، اگر زن به نوزادش شير دهد، پدر بايد براى زن، مزدى طبق عرف جامعه، در نظر بگيرد و به او پرداخت كند. پدر و مادر بايد درباره فرزندشان با يكديگر مشورت كنند و تصميم شايسته اى بگيرند. نبايد اختلاف بين زن و شوهر، سبب شود به منافع فرزند خدشه اى وارد شود.
    ممكن است زن و شوهر درباره شير دادن به نوزادشان به توافق نرسند، در اين صورت نبايد معطّل كنند، بلكه بايد دايه اى براى نوزاد انتخاب كنند تا نوزاد را شير دهد و او را بزرگ كند، نبايد اختلاف بين زن و شوهر، سبب شود كه كودكشان فراموش شود.
    * قانون دهم
    بر مرد لازم است كه در زمان عدّه به همسرش نفقه دهد، مردى كه توانايى مالى خوبى دارد، حقّ ندارد سخت گيرى كند، اگر مردى فقير است به همان اندازه كه مى تواند بايد نفقه دهد و زن حقّ ندارد به او ايراد بگيرد.
    اين قانون توست: تو هيچ كس را جز به اندازه توانايى كه به او داده اى تكليف نمى كنى.
    مردان ثروتمند نبايد بخل بورزند و بايد حقّ زن را بدهند، مردانى هم كه توانايى زيادى ندارند به اندازه توان خود بايد نفقه را پرداخت كنند و زنانشان نبايد به آن ها سخت بگيرند. آرى، فقير بودن مرد نبايد باعث شود كسى از مسير عدالت خارج شود، مرد نبايد كوتاهى كند، زن هم نبايد شكايت كند، به زودى تو بعد از سختى ها، آسانى و راحتى قرار مى دهى. چنين مرد و زنى نبايد بى تابى كنند، مبادا مشكلات زودگذر، رشته صبر و شكيبايى آنان را پاره كند.

    * * *


    ده قانون درباره طلاق در اينجا بيان شد. مناسب است كه چهار نكته را درباره اين آيات بنويسم:
    * نكته اوّل
    اگر مردى بخواهد زنش را طلاق دهد، بايد شرايط آن را مراعات كند. طلاق بايد در زمان پاكىِ زن انجام بگيرد به شرط آن كه در آن دوره پاكى، شوهرش با او اصلاً رابطه جنسى نگرفته باشد. همچنين هنگام طلاق دادن، بايد دو مرد عادل حضور داشته باشند (دو مردى كه در جامعه به عنوان انسان هاى مؤمن مشهور هستند)، همچنين بايد "صيغه طلاق" خوانده شود. (صيغه طلاق را خود مرد مى خواند يا به كسى مى گويد تا از طرف او بخواند).
    اين شرايط براى اين است كه طلاق از روى احساسات زودگذر نباشد، اگر طلاق دادن اين شرايط را نداشت، ممكن بود همان لحظه اوّل كه مرد از دست زنش عصبانى مى شود او را طلاق دهد. خيلى از مردها، زمانى كه تصميم مى گيرند همسرشان را طلاق دهند تا بروند دو مرد عادل را پيدا كنند، عصبانيّتشان، فروكش مى كند.
    * نكته دوم
    وقتى مردى زنى را طلاق مى دهد، دو حالت وجود دارد:
    حالت اوّل: مرد با آن زن، اصلاً رابطه جنسى نداشته است، در اين صورت، لازم نيست زن، عدّه نگه دارد، پس از اين كه طلاق واقع شد، زن مى تواند سريع با مرد ديگرى ازدواج كند. (اين طلاقِ بائن است، يعنى زن و مرد ديگر از هم جدا مى شوند). اگر مرد بخواهد با اين زن بار ديگر ازدواج كند، بايد از زن خواستگارى كند، وقتى زن رضايت داد، صيغه عقد خوانده شود.
    حالت دوم: مرد با آن زن، رابطه جنسى داشته است، در اين صورت، وقتى طلاق واقع شد، زن بايد عدّه نگه دارد، فقط در اين نوع طلاق است كه مرد مى تواند در مدّت عدّه به زن "رجوع" كند. اين طلاق رِجعى است، يعنى مرد حقِّ رجوع دارد.
    به اين مطلب اشاره مى كنم كه آيات 1 تا 7 اين سوره، فقط درباره حالت دوم سخن مى گويد و احكام طلاق رِجعى را بيان مى كند.
    * نكته سوم
    وقتى مردى زنش را طلاق مى دهد، در صورتى كه با آن زن رابطه زناشويى داشته است، حقِّ رجوع دارد و بايد در مدّت عدّه، نفقه او را پرداخت كند.
    رجوع يعنى بازگشت به زندگى زناشويى بدون خواندن عقد !
    وقتى زن و شوهر مى خواهند زندگى زناشويى را شروع كنند، بايد "صيغه عقد" بخوانند يا كسى براى آنان، صيغه عقد را بخواند. وقتى مردى به زنش در زمان عدّه رجوع مى كند، آن ها بار ديگر، زن و شوهر مى شوند و نياز به خواندنِ صيغه عقد نيست. همين كه مرد مثلاً دست به بدن همسرش گذاشت، اين رجوع است و زندگى آنان بار ديگر شكل مى گيرد.
    امّا فلسفه اين حكم اسلام چيست؟
    اسلام مى داند كه طلاق چه آثار زيان بارى در جامعه دارد و مى داند كه بيشتر طلاق ها از روى هيجانات لحظه اى مى باشد. براى همين دستور داده است كه اگر مرد و زنى با هم رابطه جنسى داشته اند، زن پس از طلاق تقريباً سه ماه در خانه شوهرش باشد. اين حكم اسلام است !
    افسوس كه در جامعه وقتى طلاقى صورت مى گيرد، زن بلافاصله از خانه شوهر بيرون مى آيد !
    اگر اين حكم اسلام اجرا مى شد، خيلى از طلاق ها به جدايى منجر نمى شد ! سه ماه فرصت خوبى است تا براى دو طرف، زمينه آشتى فراهم گردد. آشتى آنان نياز به هيچ صيغه عقدى هم ندارد.
    * نكته چهارم
    اكنون كه اسلام براى مرد حقّ رجوع قرار داده است، آيا يك مرد مى تواند ده ها بار زن خود را طلاق دهد و بار ديگر زندگى با او را شروع كند؟
    اين كار آزار و اذيّت زن را به دنبال دارد.
    اينجاست كه اسلام اين حقّ مرد را محدود كرده است !
    فقط دو بار !
    اگر مردى دو بار به همسرش رجوع كرد و پس از رجوع دوم، همسر خود را طلاق داد، ديگر نمى تواند براى بار سوم به آن زن رجوع كند. در واقع با طلاق سوم، ديگر هرگونه ارتباطى بين اين مرد و زن گسسته مى شود. حكم جدايى مرد و زن بعد از طلاق سوم، هميشگى است.
    فقط در يك صورت مرد مى تواند با اين زن ازدواج مجدّد نمايد، آن هم وقتى است كه اين زن با مرد ديگرى ازدواج نمايد و ميان اين زن و شوهر رابطه جنسى برقرار گردد، اكنون اگر شوهر فعلى، اين زن را طلاق داد و زن هم، به مدّت سه دوره عادت ماهيانه صبر كرد، حالا همسر سابق مى تواند از اين زن خواستگارى كند و در صورت رضايت زن، عقد ازدواج جارى شود و آنان بار ديگر زن و شوهر مى شوند.
    اين امر با جريحه دار كردن وجدان مرد تا حدود زيادى از طلاق سوم جلوگيرى مى كند و در حقيقت اين قانون، مانعى بر سر مردان فريب كار مى شود كه زن را بازيچه هوس هاى سركش خود نسازند.

    * * *


    مهم ترين احكام طلاق در اين سوره ذكر شده است، براى همين به اين سوره، "سوره طلاق" مى گويند. در اينجا سخن از طلاق را به پايان مى برم و مى خواهم درباره آخرين جمله آيه 2 و آيه 3 اين سوره مطلبى بنويسم.
    اين چند جملات، اميدبخش ترين قسمت قرآن است !

    * * *


    روزى پيامبر به ابوذر فرمود:
    ــ من قسمتى از قرآن را مى شناسم كه اگر انسان ها به آن پناه ببرند، مشكلاتشان برطرف مى شود.
    ــ شما از كدام قسمت قرآن سخن مى گوييد؟
    اينجا بود كه پيامبر شروع به خواندن اين قسمت قرآن نمود و بارها آن را تكرار كرد.[16]
    به راستى كه آخرين جمله آيه 2 و آيه 3 اين سوره، دل را صفا مى دهد و جان را نورانى مى كند و پرده هاى نااميدى را مى درد و شعاع اميد را بر قلب انسان مى تاباند.
    چقدر اين سخن، زيبا و دلنشين است !

    * * *


    هر كس كه تقوا پيشه كند، راه نجات از گرفتارى ها را به روى او مى گشايى و از جايى كه گمان ندارد، روزىِ او را مى رسانى.
    هر كس به تو توكّل كند، او را كفايت مى كنى و گره از كارش مى گشايى.
    هيچ چيز نمى تواند مانعِ اراده تو شود
    تو براى هر كار و هر چيز، اندازه اى قرار داده اى.

    * * *


    در اينجا راه نجات از گرفتارى ها را تقوا معرّفى مى كنى و از من مى خواهى كه بر تو توكّل كنم.
    به راستى معناى توكّل چيست؟ بعضى ها معناى توكّل را خوب نفهميده اند، آنان تصوّر مى كنند بايد وسايل و اسباب عادى را كنار بگذارند و تنها به تو اميدوار باشند.
    اين درست نيست. توكّل اين است كه من اقدامات لازم را انجام دهم، وسايل عادى را فراهم كنم و وظيفه خود را درست انجام دهم، بعد از آن به لطف و حمايت تو چشم بدوزم.

    * * *


    "تو براى هر كار و هر چيز، اندازه اى قرار داده اى".
    به اين جمله فكر مى كنم.
    چقدر اين جمله، حرف براى گفتن دارد !
    تو از انسان خواسته اى تا براى روزىِ خود تلاش كند، كوشش او براى اين است كه رحمت تو را به جريان بيندازد، گنجينه هاى تو پر از روزى است و منتظر فرمان توست، تو درهاى گنجينه هاى روزى خود را از روى حكمت و مصلحت مى گشايى.
    هر چيزى كه در جهان هستى به چشم من مى آيد، منبع آن نزد توست و تو فقط به اندازه هاى معيّن آن را به بندگان خود مى دهى.
    اندازه هاى روزى كه تو به بندگانت مى دهى، از روى حكمت مشخّص شده است، تو صلاح مى دانى كه بنده اى در فقر زندگى كند و روزى او اندك باشد، تو مى دانى اگر او به ثروت برسد، طغيان مى كند و خود را از سعادت محروم مى كند.
    گاهى صلاح بنده اى را در بيمارى مى دانى و براى همين سلامتى را از او مى گيرى، چه بسا اگر او سالم باشد، براى خود گرفتارى درست مى كند.
    تو صلاح بندگانت را مى دانى و بر اساس آنچه كه صلاح مى دانى به آنان نعمت هاى خود را ارزانى مى دارى.
    من بايد بدانم اگر روزىِ مرا كم قرار دادى و به فقر مبتلايم كردى، علّتش اين نبود كه خزانه هاى تو كمبود دارد، خزانه هاى تو، همان اراده توست ! هرگاه چيزى را اراده كنى، آن چيز بدون هيچ درنگى به وجود مى آيد. هرچه را كه بخواهى بيافرينى، كافى است بگويى: "باش !" و آن، خلق مى شود.
    خزانه هاى تو هرگز كم نمى شود، تو بندگان خود را دوست دارى، صلاح و مصلحت آنان را مى خواهى، صلاح مى دانى كه چند روزى مرا در فقر قرار دهى، مبادا دست به طغيان بزنم ! تو مى خواهى من سعادتمند شوم و به بهشت بروم و براى هميشه در آنجا از نعمت هايت بهره مند شوم، اگر چند روزى سختى را تحمّل كنم، بعداً خوشحال خواهم بود.[17]

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲۱: از كتاب تفسير باران، جلد سيزدهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن