فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَهُمْ نَائِمُونَ (19 ) فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ (20 ) فَتَنَادَوْا مُصْبِحِينَ (21 )أَنِ اغْدُوا عَلَى حَرْثِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَارِمِينَ (22 )فَانْطَلَقُوا وَهُمْ يَتَخَافَتُونَ (23 ) أَنْ لَا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكِينٌ (24 ) وَغَدَوْا عَلَى حَرْد قَادِرِينَ (25 )
نيمه شب بود و همه آنان در خواب بودند و تو صاعقه اى آسمانى فرستادى، آن صاعقه آن قدر سهمگين بود كه همه باغ در آتش سوخت و از آن جز خاكسترى سياه باقى نماند !
صبح زود آنان يكديگر را صدا زدند و گفتند: "برخيزيد و زودتر روانه باغ شويد اگر مى خواهيد ميوه ها را بچينيد".
آنان با عجله به سوى باغ خود حركت كردند و آهسته با يكديگر چنين مى گفتند: "امروز نبايد بگذاريم هيچ فقيرى وارد باغ شود". آرى، آنان از كمك نكردن به فقيران، سخن ها گفتند تا به باغ رسيدند.
* * *