کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    معارج: آيه ۴۱ - ۳۶

      معارج: آيه ۴۱ - ۳۶


    فَمَالِ الَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ (36 )عَنِ الَْيمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ عِزِينَ (37 ) أَيَطْمَعُ كُلُّ امْرِئ مِنْهُمْ أَنْ يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِيم (38 ) كَلَّا إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِمَّا يَعْلَمُونَ (39 ) فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ (40 ) عَلَى أَنْ نُبَدِّلَ خَيْرًا مِنْهُمْ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ (41 )
    محمّد(صلى الله عليه وآله) كنار كعبه مى نشست و براى مردم قرآن مى خواند، كسانى كه زمينه هدايت داشتند، دور محمّد(صلى الله عليه وآله) جمع مى شدند و به قرآن گوش مى دادند، گاهى كافران هم به آنجا مى آمدند و سخن محمّد(صلى الله عليه وآله)را مى شنيدند.
    محمّد(صلى الله عليه وآله) از وعده اى كه تو به مؤمنان داده اى، سخن مى گفت و اين آيات را مى خواند: "روز قيامت مؤمنان در بهشت زيبايى خواهند بود، بهشتى كه از زير درختان آن، نهرهاى آب جارى است، مؤمنان در آن روز به خوشى و شادمانى مشغول خواهند بود، آنان همراه با همسرانشان زير سايه درختان بر تخت ها تكيه مى زنند، براى آنان ميوه هاى گوناگون فراهم است و هر چه بخواهند و اراده كنند، برايشان آماده مى شود...".[68]
    كافران وقتى اين سخنان را مى شنيدند، به سوى محمّد(صلى الله عليه وآله)مى آمدند و مى گفتند: "اى محمّد ! اگر قيامتى در كار باشد، اين نعمت هايى كه مى گويى به ما مى رسد زيرا خدا ما را بيش از همه دوست دارد، او در اين دنيا به ما ثروت داده است، اين ثروت ما نشانه ارزش ما نزد اوست. بهشتى كه تو از آن سخن مى گويى هرگز به پيروان تو نمى رسد، زيرا آنان فقير هستند و هر كس كه فقير باشد، نشانه اين است كه خدا بر او خشم گرفته است".
    اين سخن ثروتمندان مكّه، سخنى باطل بود، هرگز ثروت، نشانه محبّت تو نيست، همان گونه كه فقر نشانه خشم تو نيست. ثروت و فقر فقط وسيله اى براى امتحان انسان ها مى باشد، تو يكى را با ثروت امتحان مى كنى، ديگرى را با فقر. به گروهى ثروت مى دهى تا ببينى آيا شكرگزار تو خواهند بود يا نه، گروهى ديگر را به فقر مبتلا مى كنى تا ببينى آيا بر سختى ها صبر خواهند داشت يا نه. آرى، نه ثروت نشانه اين است كه تو ثروتمند را دوست دارى و نه فقر نشانه آن است كه تو فقير را دشمن مى دارى.

    * * *


    اكنون با محمّد(صلى الله عليه وآله) چنين سخن مى گويى:
    اى محمّد ! اين كافران را چه شده است كه گروه گروه و شتابان از هر طرف به سوى تو مى آيند و طمع بهشت دارند؟
    آيا هر كدام از آنان انتظار دارند كه وارد بهشتى گردند كه پر از نعمت است؟
    با كدام ايمان و با كدام عمل، چنين شايستگى را در خود مى بينند؟
    هرگز آن كافران مغرور وارد بهشت نخواهند شد.
    چرا آنان اين قدر مغرورند؟ حال آن كه خودشان مى دانند از چه آفريده شده اند؟
    از نطفه اى ناچيز و بدبو !
    اى محمّد ! من آفريدگار مشرق ها و مغرب ها هستم. به نام خود سوگند ياد مى كنم كه من توانايى دارم نسل كافران را از بين ببرم و به جاى آنان كسانى را خلق كنم كه از آنان بهتر هستند، هيچ كس نمى تواند مانع كار من شود، قدرت و قوّت من از همه بيشتر است.

    * * *


    تو محمّد(صلى الله عليه وآله) را فرستادى تا با اين كافران سخن بگويد و آنان را به ايمان فرا خواند، كافران مغرور خيال مى كنند كه تو به ايمان و بندگى آنان نياز دارى !
    هرگز چنين نيست، تو خداى بى نياز هستى، ايمان يا كفر انسان ها هيچ نفع يا ضررى براى تو ندارد، اين انسان ها هستند كه به تو نيازمندند.
    تو دوست دارى بندگانت به كمال و رستگارى برسند، اگر محمّد(صلى الله عليه وآله) را به پيامبرى برگزيدى براى اين بود كه مى خواستى آنان هدايت شوند و گرنه مى توانى آنان را از بين ببرى و گروه ديگرى را جايگزين آنان نمايى.

    * * *


    اكنون در اين جمله فكر مى كنم: "من آفريدگار مشرق ها ومغرب ها مى باشم".
    به راستى منظور از "مشرق ها" و "مغرب ها" چيست؟
    خورشيد هر روز از نقطه اى طلوع مى كند، اگر من به نقطه طلوع خورشيد نگاه كنم، مى بينم (مثلاً در فاصله اول تابستان تا اول زمستان)، نقطه طلوع خورشيد از شمال شرقى به سمت جنوب شرقى حركت كرده است.
    آرى، خورشيد هر روز در نقطه اى طلوع كرده است كه روز قبل در آن طلوع نكرده است، اين معناى "خداى مشرق ها" مى باشد.
    در غروب خورشيد هم اين اتّفاق به همين شكل روى مى دهد، "خداى مغرب ها" هم به اين معنا مى باشد.

    * * *


    اين مشرق ها و مغرب ها چگونه به وجود مى آيند؟ چرا خورشيد هميشه در يك نقطه مشخّص طلوع و غروب ندارد؟
    وقتى من تحقيق مى كنم، مى فهمم كه اگر خورشيد هميشه در يك نقطه طلوع و غروب مى كرد، ديگر چهار فصل پديد نمى آمد و هميشه يك فصل بود، از بهار، تابستان، پاييز و زمستان خبرى نبود !
    زمين به دور خورشيد مى چرخد، مدار زمين به صورت بيضى مى باشد، گردش زمين در اين مدار بيضى، سبب به وجود آمدن چهار فصل مى شود، اين كه خورشيد هر روز در چه نقطه اى طلوع مى كند، بستگى به اين دارد كه زمين در چه نقطه اى از مدار خود قرار گرفته است.
    تو خداى مشرق ها و مغرب ها هستى !
    تو فرمان دادى كه زمين به دور خورشيد بچرخد، زمين در هر ثانيه 30 كيلومتر در مدار خود دور خورشيد را طى مى كند، مدار زمين به دور خورشيد 940 ميليون كيلومتر است. زمين اين مسافت را در 365 روز و شش ساعت طى مى كند. يك سال، در واقع از گردش كامل زمين به دور خورشيد پديد مى آيد.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۷۳: از كتاب تفسير باران، جلد سيزدهم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن