کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    كهف: آيه ۲۱

      كهف: آيه ۲۱


    وَكَذَلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَيْبَ فِيهَا إِذْ يَتَنَازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْيَانًا رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِدًا (21 )
    تو اين گونه مردم را از حال آنان مطّلع ساختى تا همه بدانند كه وعده تو حقّ است، تو وعده دادى كه انسان ها را در روز قيامت زنده مى كنى، در وعده تو هيچ شكّى نيست.
    آرى، زنده شدن اصحاب كهف بعد از صدها سال، ايمان مؤمنان را قوى تر كرد، كسانى هم كه در شك و ترديد بودند به يقين رسيدند، مردم به قدرت تو پى بردند.
    اصحاب كهف وارد غار شدند و ده ها سال در آنجا ماندند، در اين مدّت، بدن هاى آنان رشد نكرد، موى آنان سپيد نشد، همان طور جوان ماندند، مريض نشدند، بدن و لباس هاى آنان نپوسيد. اين ها همه نشانه قدرت توست.
    بدون شك خواب اصحاب كهف، مانند مرگ است و بيدار شدن آنان، همانند زنده شدن در روز قيامت است. وقتى تو قدرت دارى آنان را بعد از سيصد سال بيدار كنى، حتماً قدرت دارى كه انسان ها را در روز قيامت زنده كنى.

    * * *


    تو جان تلميخا و ياران او را گرفتى و آنان را در بهشت خويش مهمان نمودى، امّا مردم چشم انتظار آمدن آنان بودند.
    پادشاه و مردم هرچه صبر كردند، ديدند خبرى از تلميخا نشد، چند ساعت گذشت، سرانجام يكى را به داخل غار فرستادند، او وقتى وارد غار شد ديد كه تلميخا و دوستانش همگى از دنيا رفته اند، سريع به بيرون غار آمد و با چشمانى اشك آلود ماجرا را براى مردم تعريف كرد.

    * * *


    وقتى مردم اين سخن را شنيدند، بسيار ناراحت شدند و اشك ريختند. آن روز ميان مردم اختلاف شد، بيشتر مردم مى گفتند آنان مرده اند، امّا گروهى مى گفتند آن ها بار ديگر به خواب رفته اند و نمرده اند.
    مردم مى خواستند پيكر آنان را دفن كنند، امّا گروهى كه مى گفتند آن ها به خواب رفته اند، مخالفت كردند، آن ها مى گفتند: "بايد دهانه غار را با ديوار ببنديم و كار آن ها را به خدا واگذار كنيم، خدا خودش مى داند كه آن ها زنده اند يا مرده !".
    ولى بيشتر مردم نظرشان اين بود كه آن ها از دنيا رفته اند و مى گفتند: "بايد پيكر آنان را به خاك سپاريم و بر قبر آنان، مسجدى بسازيم". آن ها مى خواستند آن مسجد يادبودى براى آنان باشد و مردم به زيارت آنان بيايند و اين گونه اعتقاد خود به معاد را قوى تر سازند و در آن مسجد عبادت كنند.
    آرى، آن ها به خواب نرفته بودند، بلكه مرده بودند، سرانجام پادشاه نظر گروه دوم را تأييد كرد و دستور داد پيكر آن ها را دفن كنند و مسجدى در آنجا بنا كنند.

    * * *


    پادشاه ستمگرى كه در روزگار اصحاب كهف حكومت مى كرد، چه كسى بود؟
    بعضى مى گويند آن پادشاه "دقيانوس" بوده است كه از سال 285 تا 305 ميلادى در "روم" حكومت مى كرده است. او بر مسيحيان بسيار سخت گرفته بود و آنان را اذيّت و آزار مى كرد.
    امّا اين مطلب را نمى توان پذيرفت، زيرا ماجراى اصحاب كهف را آقاى "جيمس ساروغى" در كتاب خود ذكر كرده است. او اين كتاب را در سال 474 ميلادى نوشته است.[77]
    او از رويدادى سخن گفته است كه قبلاً اتّفاق افتاده است، او زمان اين اتّفاق را ذكر نكرده است، من فرض مى كنم كه آن حادثه در همان سالى روى داده است كه آقاى "جيمس ساروغى" كتابش را مى نوشته است.
    بر اساس چنين فرضى به اين نكات توجّه مى كنم:
    1 - كتاب جيمس در سال 474 ميلادى نوشته شده است.
    2 - قرآن خواب اصحاب كهف را 309 سال مى داند.
    3 - وقتى از سال 474 عدد 309 را كم مى كنيم به سال 65 ميلادى مى رسيم.
    4 - پس اصحاب كهف بايد در سال 65 ميلادى فرار كرده باشند و دقيانوس هم در آن سال حكومت داشته باشد.
    5 - تاريخ مى گويد حكومت دقيانوس در سال 285 ميلادى بوده است.
    6 - سال 65 ميلادى كجا و سال 285 ميلادى كجا؟ پس قطعاً پادشاه آن روزگار، دقيانوس نبوده است.
    در كتاب هاى تاريخى فقط نام يك پادشاه روم به نام "دقيانوس" ذكر شده است، ثابت شد كه قطعاً اين شخص، پادشاه روزگار اصحاب كهف نبوده است.
    شايد در زمان اصحاب كهف، شخص ديگرى كه نامش "دقيانوس" بوده است حكومت مى كرده است، يعنى او همنام دقيانوس مشهور بوده است. البتّه اين فقط يك احتمال است.[78]

    * * *


    وقتى درباره اصحاب كهف تحقيق مى كردم به حديثى از على(عليه السلام) رسيدم كه در آن ماجراى اصحاب كهف شرح داده شده است.
    در آن حديث اين نكته را خواندم: وقتى اصحاب كهف از خواب بيدار شدند، يكى از آنان به شهر رفت. وقتى او به غار بازگشت به دوستان خود گفت: "در اين سال هايى كه ما در خواب بوديم، خدا پيامبرى به نام عيسى(عليه السلام) را براى هدايت مردم فرستاده است، اكنون آن پيامبر به آسمان رفته است".
    با توجّه به اين حديث مى توان نتيجه گرفت كه آنان قبل از تولّد عيسى(عليه السلام)زندگى مى كردند، (تقريباً دويست سال قبل از تولّد عيسى(عليه السلام)).

    * * *


    سؤال ديگرى مطرح مى شود: غار اصحاب كهف كجاست؟
    عدّه اى معتقد هستند كه اين غار، همان غار اِفِسوس است. اِفِسوس شهرى باستانى در تركيه است و مسافت آن تا شهر "ازمير" 73 كيلومتر است.
    در آيه 16 سوره كهف بيان شده است كه نور خورشيد در هنگام طلوع بر طرف راست غار مى تابد و در هنگام غروب بر طرف چپ غار.
    با توجّه به اين نكته دهانه غار بايد به سمت جنوب باشد نه در سمت شمال ! امّا دهانه غار افسوس به طرف شمال است.

    * * *


    به نظر مى رسد كه غار اصحاب كهف، غارى است كه امروزه به نام غار "رَجيب" مشهور است.
    اين غار در 8 كيلومترى "عمان" پايتخت كشور "اردن" واقع شده است. در نزديكى آن غار، روستايى به نام "رَجيب" وجود دارد و به همين دليل، آن غار به نام "غار رجيب" مشهور شده است.
    دهانه اين غار به سمت جنوب است، داخل غار چند صورت قبر وجود دارد.
    شواهد نشان مى دهد كه در آنجا قبلاً صومعه اى بوده است كه بعد از آن كه مردم آن منطقه مسلمان شده اند، تبديل به مسجد شده است.
    اكنون آن مسجد داراى محراب مى باشد و مردم براى عبادت به آنجا مى روند.

    * * *


    وهابى ها ساختن هرگونه بنايى را بر روى قبر حرام مى دانند و نماز خواندن كنار قبرها را حرام مى دانند. آنان بارگاه ائمّه بقيع را خراب كردند. آنان مى گويند قبر نبايد اصلاً از زمين بلندتر باشد. آن ها در كتاب هاى خود، از آرزوى خود سخن گفته اند، آرزوى بزرگ آنان اين است كه روزى گنبد سبز پيامبر در مدينه را خراب كنند.
    روزى جوانى نزد من آمد، او كتابى از يك نويسنده وهابى خوانده بود و براى او سؤالى مطرح شده بود. او گفت:
    ــ استاد ! من دچار شك شده ام، نمى دانم چه كنم؟ اگر اين بار به مشهد بروم، ديگر كنار قبر امام رضا(عليه السلام) نماز نمى خوانم.
    ــ عزيزم ! تو كه كتاب آن وهابى را خواندى، كاش قدرى هم قرآن مى خواندى ! اگر قرآن خوانده بودى اين چنين دچار شك نمى شدى !
    ــ استاد ! مرا راهنمايى كنيد.
    ــ قرآن در پايان داستان اصحاب كهف مى گويد كه مؤمنان بر قبر آنان، مسجدى ساختند، قرآن به شايسته بودن اين كار اشاره كرده است. وهابى ها نمى توانند اين آيه قرآن را انكار كنند.
    ــ نكته جالبى است، تا به حال به آن فكر نكرده بودم.
    ــ بگو بدانم مقام پيامبر و امامان بالاتر است يا مقام اصحاب كهف؟
    ــ معلوم است مقام پيامبر و امامان.
    ــ اگر نماز خواندن كنار قبر اصحاب كهف جايز است، پس نماز خواندن كنار قبر پيامبر و امامان نيز جايز است. اگر ساختن بنا و مسجد بر قبر اصحاب كهف حرام نيست، پس ساختن بنا بر قبر پيامبر و امامان هم حرام نيست.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۷۹: از كتاب تفسير باران، جلد ششم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن