کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    طه: آيه ۷۳ - ۷۱

      طه: آيه ۷۳ - ۷۱


    قَالَ آَمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آَذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلاَُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَاف وَلاَُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى (71 ) قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاض إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا (72 ) إِنَّا آَمَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللَّهُ خَيْرٌ وَأَبْقَى (73 )
    فرعون وقتى ديد كه جادوگران به موسى(عليه السلام) ايمان آوردند، بسيار ناراحت شد، اين براى فرعون شكست بزرگى بود كه آنان در مقابل مردم، سر به سجده بندگى بگذارند و از دين فرعون بيزارى بجويند.
    فرعون رو به آنان كرد و گفت:
    ــ آيا قبل از آن كه من به شما اجازه دهم به خدا ايمان آورديد؟ موسى بزرگ شماست كه به شما سحر و جادوگرى را ياد داده است. اين نيرنگ شما بود تا در اين شهر توطئه كنيد و مردم را از اين شهر بيرون كنيد، به زودى عاقبت كار خود را خواهيد دانست. من دست و پاى شما، يكى از راست و يكى از چپ، قطع مى كنم و شما را به دار مى آويزم. موسى مرا از عذاب خدا مى ترساند، من به همه نشان مى دهم كه عذاب چه كسى سخت تر است و عذاب چه كسى بيشتر طول مى كشد، عذاب من يا عذاب خداى موسى؟
    ــ اى فرعون ! ما به خداى يگانه ايمان آورده ايم، قسم به خدايى كه ما را آفريده است، هرگز تو را بر اين دلايل آشكارى كه بر ايمان ما آمده است، برترى نمى دهيم. هرچه از دستت برمى آيد، انجام بده، تو تنها در اين دنيا مى توانى كارى انجام بدهى، ولى ما در آخرت پيروزيم و تو گرفتار !
    ــ شما جادوگريد، خداى موسى(عليه السلام) جادوگران را عذاب مى كند.
    ــ ما به خداى خويش ايمان آورديم تا گناه ما را ببخشد و جادوگرى امروز ما را ناديده بگيرد و عفو كند، جادوى امروز ما گناه بزرگى بود و تو ما را به آن وادار كردى. اى فرعون ! خدا براى ما بهتر است، او پاينده تر است. تو به زودى نابود مى شوى، امّا خدا هميشه هست و خواهد بود.

    * * *


    آنان با تو چنين مناجات كردند: "بارخدايا ! از تو مى خواهيم كه به ما صبر و شكيبايى در مقابل شكنجه هاى فرعون را بدهى و توفيق دهى كه تا لحظه مرگ، بر دين تو ثابت و پابرجا بمانيم".
    آنان آن قدر در راه ايمان به تو ايستادگى به خرج دادند كه فرعون تهديد خود را عملى ساخت و بدن هاى آنان را كنار رود نيل بر شاخه هاى درختان بلند خرما آويزان نمود.
    من در شگفتم از ماجراى آنان، چگونه شد كه اين گونه به تو ايمان آوردند و به تمام موقعيّت و زندگى خويش پشت پا زدند و آماده شهادت در راه تو شدند.
    ايمان آنان، از روى علم و آگاهى بود، آنان به بزرگىِ معجزه اى كه تو به موسى(عليه السلام) داده بودى، يقين كردند و اين آگاهى، سرچشمه ايمانى شد كه تمام وجود آنان را در برگرفت. آنان به خوبى فهميدند كه در چه راهى گام برداشته اند و چه آينده زيبايى در انتظارشان است، آنان شكنجه هاى فرعون را تحمّل كردند تا رضايت تو را به دست آورند.
    فردا صبح كه فرا رسيد فرعون فرمان داد تا دست راست و پاى چپ آنان را قطع كنند، سپس آنان را بر درختان خرما بستند، آنان ساعت ها بالاى آن درختان زير آفتاب بودند، مردم به آنان سنگ مى زدند، تشنگى بيداد مى كرد، آنان همه اين سختى ها را تحمّل كردند.
    اين سختى ها تا غروب آفتاب، طول كشيد و سرانجام آنان شهيد شدند.[128]
    فرعون به آنان گفته بود: "من به همه نشان مى دهم كه عذاب چه كسى سخت تر است و عذاب چه كسى بيشتر طول مى كشد، عذاب من يا عذاب خداى موسى؟". فرعون مى خواست شكنجه آنان يك روز كامل طول بكشد، به همين خاطر آنان را به اين صورت شهيد كرد.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۵۶: از كتاب تفسير باران، جلد ششم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن