کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    كهف: آيه ۲۲

      كهف: آيه ۲۲


    سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ مَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِمْ مِنْهُمْ أَحَدًا (22 )
    اصل سؤال درباره اصحاب كهف را مسيحيان مطرح كردند، بزرگان مكّه چند نفر را نزد مسيحيان يمن فرستادند و آن مسيحيان اين سؤال را به بزرگان مكّه ياد دادند. اكنون كه اين آيات نازل شده است، حتماً بزرگان مكّه اين آيات را براى آنان نقل مى كنند، تو پيش بينى مى كنى كه وقتى آن ها اين آيات را بشنوند، اختلاف خود را درباره تعداد اصحاب كهف بازگو خواهند كرد.
    به راستى اصحاب كهف چند نفر بودند؟
    مسيحيان يمن در اين زمينه اختلاف داشتند، بعضى ها مى گفتند: "آن ها سه نفر بودند، چهارمين آنان سگشان بود"، عدّه اى ديگر معتقد بودند: "پنج نفر بودند، ششمين آنان، سگشان بود". آنان از روى بى اطّلاعى سخن مى گويند.
    اكنون سخن خود را چنين ادامه مى دهى: "گروهى مى گويند اصحاب كهف هفت نفر بودند و هشتمين آنان، سگشان بود، من بر تعداد آنان آگاه تر هستم".
    تو با اين سخن اشاره مى كنى كه اين گروهى كه اصحاب كهف را هفت نفر مى دانند، حقيقت را مى دانند ولى تو از آنان داناترى.
    آرى، اصحاب كهف هفت نفر بودند، در آن روزگار، عدّه كمى اين حقيقت را مى دانستند. تو مى دانى كه اگر محمّد(صلى الله عليه وآله) به مسيحيان بگويد كه اصحاب كهف هفت نفر بودند، عدّه زياى از آنان قبول نخواهند كرد، براى همين به محمّد(صلى الله عليه وآله)مى گويى: "با مسيحيان در اين موضوع بحث نكن، فقط اين سخن مرا براى آنان بخوان و از آنان درباره تعداد اصحاب كهف سؤال نكن".

    * * *


    چرا از پيامبر مى خواهى درباره تعداد اصحاب كهف با مسيحيان وارد بحث و گفتگو نشود؟
    چه درس مهمّى را مى خواهى به من بدهى؟
    قرآن، كتاب تاريخ نيست، كتاب تربيت است، من هم بايد به دنبال نكات تربيتى اين داستان باشم، چه فرقى مى كند آن ها شش نفر بوده اند يا هفت نفر؟ دانستن اين عدد، چه دردى از من دوا مى كند؟
    مهم اين است كه من بدانم آنان براى نجات دين خود، زندگى خود را رها كردند و به غارى پناه بردند و تو آن ها را از دست ستمكاران نجات دادى. من بايد از اين درس بگيرم.
    انسان ها تاريخ مى نويسند و تو هم در قرآن بحث هاى تاريخى مطرح مى كنى، امّا تاريخى كه انسان ها مى نويسند پر است از اعداد: سال تولّد پادشاهان، مدّت پادشاهى آنان، تعداد جنگ ها، تعداد سپاهيان، سال وقوع جنگ ها... امّا تاريخى كه تو برايم مى گويى پر است از پند و درس هايى كه براى زندگى امروز من مفيد است، تو از قدرت خود برايم سخن گفتى، ايمان مرا به روز قيامت بيشتر كردى...

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۸۰: از كتاب تفسير باران، جلد ششم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن