کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    حج: آيه ۳۳ - ۳۲

      حج: آيه ۳۳ - ۳۲


    ذَلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ (32 ) لَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ إِلَى أَجَل مُسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ (33 )
    از حاجيان مى خواهى تا برنامه هاى حجّ را انجام دهند و اگر مى توانند در روز عيد قربان، بهترين و گران ترين شترها را قربانى كنند كه اين نشانه تقواى دل ها مى باشد.[63]
    وقتى حاجى از شهر خود، شترى را براى قربانى كردن مشخّص مى كند، مى تواند تا قبل از روز عيد قربان از آن شتر استفاده كند (سوار بر آن شود يا شير آن را بدوشد)، قربانگاهِ آن شتر، سرزمين مكّه است، وقتى روز عيد قربان فرا رسيد، بايد آن را قربانى كند.

    * * *


    شترى كه در عيد قربان در سرزمين منا قربانى مى شود، قربانى توست، تو دوست دارى كه اگر من پول كافى دارم، بهترين شترها را خريدارى كنم و آن را قربانى كنم.
    به راستى فلسفه اين امر چيست؟ چرا تو دوست دارى بهترين شترها را قربانى كنم؟
    بايد ماجراى ابراهيم(عليه السلام) را يك بار ديگر بخوانم...
    ابراهيم(عليه السلام) در حسرت داشتن فرزند بود، او بارها از تو خواست تا به او پسرى بدهى. سرانجام دعاى او را مستجاب كردى و به او اسماعيل را دادى. تو مى دانستى ابراهيم(عليه السلام) مانند همه پدرها، خيلى به پسرش علاقه دارد و او را بيشتر از جانش دوست مى دارد.
    امّا نبايد اين پسر، بُت او شود، تو اراده كردى او را امتحان كنى. به او فرمان دادى تا پسرش را در راه تو قربانى كند.
    ابراهيم(عليه السلام) با پسرش چنين سخن گفت: پسرم ! بايد به قربانگاه برويم. آنان به سوى سرزمين "مِنا" حركت نمودند. اسماعيل به پدر گفت:
    ــ مگر ما به قربانگاه نمى رويم تا در راه خدا قربانى كنيم؟
    ــ آرى، پسرم.
    ــ پس چرا قربانى با خود برنداشتى، گوسفندى و يا شترى !
    ــ اى عزيز دلم ! تو همان قربانى من هستى، خدا به من دستور داده است كه تو را در راه او قربانى كنم.
    ــ اى پدر ! آنچه خدا به تو فرمان داده است انجام بده.
    آنان به قربانگاه رسيدند، ابراهيم(عليه السلام) "بسم الله" گفت و كارد را بر گلوى پسر كشيد; امّا كارد گلوى اسماعيل را پاره نكرد، دوباره كارد را كشيد، زير گلوى اسماعيل سرخ شد. صدايى در آسمان طنين انداز شد كه اى ابراهيم تو از اين امتحان سربلند بيرون آمدى. جبرئيل آمد و گوسفندى به همراه آورد و آن را به ابراهيم(عليه السلام)داد تا آن را قربانى كند.[64]
    از آن به بعد، اين حكايت، هميشه براى دوستان تو هست، آنان بايد آماده باشند تا از هرچه به آن علاقه دارند، دل بكنند.
    دنيا و ثروت دنيا، شيفتگى عجيبى دارد، دل انسان را اسير خود مى كند، تو از حاجى مى خواهى تا بهترين شترها را خريدارى كند و در راه تو قربانى كند، وقتى او اين كار را بكند، دلش از بيمارى عشق به دنيا شفا مى گيرد. اين رازى است كه در قربانى حجّ نهفته است، هر كس قربانى گران ترى خريدارى كند به تو نزديك تر مى شود و كار او شباهت بيشترى به ابراهيم(عليه السلام)دارد. تو دوست دارى حاجيان همه شبيه ابراهيم(عليه السلام) عمل كنند، از همه وابستگى ها دل بكنند و فقط تو را بپرستند.

    * * *


    مناسب مى بينم در اينجا دو نكته را بنويسم:
    * نكته اوّل
    در آيه 32 شترى كه براى خدا قربانى مى شود به عنوان يكى از "شعائر الله" ذكر شده است.
    "شعائر" به معناى "نشانه ها" مى باشد.
    در زمان قديم وقتى شترهايى را براى قربانى انتخاب مى كردند آن ها را از بقيّه شترها با نشانه اى در كوهانشان جدا مى كردند. به همين علّت به آن شترها، "شعائر" مى گفتند. هر كس به آن شترها نگاه مى كرد، با همان نگاه اوّل مى فهميد كه آن ها براى قربانى حجّ انتخاب شده اند.
    نكته مهم اين است كه "شعائر الله" معناى وسيعى دارد، تمام برنامه هايى كه در دين اسلام ذكر شده است و انسان را به ياد خدا مى اندازد، "شعائر الله" است و بزرگداشت آن، نشانه تقواى دل ها مى باشد. سفر حجّ و قربانى آن، يكى از آن برنامه ها مى باشد.
    نماز، روزه، مسجد و... همه از "شعائر الله" مى باشند و من با بزرگداشت آن ها مى توانم رضايت خدا را كسب كنم.
    * نكته دوم
    در آيه 33 از كعبه به عنوان "خانه كهن" ياد شده است.
    وقتى آدم(عليه السلام) كه از بهشت رانده شد، در سرزمين مكّه هبوط كرد، او بر روى كوه صفا هبوط كرد، همان كوهى كه فقط 130 متر با كعبه فاصله دارد. آدم(عليه السلام)گريه كرد و توبه نمود، اينجا بود كه خدا جبرئيل را فرستاد و او آدم(عليه السلام) را به پايين كوه صفا برد، جبرئيل به جايى رفت كه در آنجا كعبه بايد ساخته شود و در آنجا كعبه را ساخت و در كنار آن، خيمه اى براى آدم و حوّا(عليهما السلام)برپا كرد.
    به امر خدا، هفتاد هزار فرشته از آسمان نازل شدند و دور كعبه طواف كردند.
    بعد از آن، آدم(عليه السلام) نيز به طواف خانه خدا پرداخت و اين گونه است كه تو رحمت خود را بر آدم(عليه السلام) نازل كردى و او را پيامبر خود قرار دادى و بعد هم ابراهيم(عليه السلام)را مأمور كردى تا از فلسطين به مكّه بيايد و اين خانه را آباد كند.
    آرى، كعبه، كهن ترين معبد جهان است.

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۶۴: از كتاب تفسير باران، جلد هفتم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن