وَلَا يَأْتَلِ أُولُو الْفَضْلِ مِنْكُمْ وَالسَّعَةِ أَنْ يُؤْتُوا أُولِي الْقُرْبَى وَالْمَسَاكِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (22 )
در ماجراى "اِفك"، تعدادى از مؤمنان زودباور فريب شيطان را خورده بودند و به نقل آن شايعه پرداخته بودند، آنان از كار خود پشيمان شدند و توبه كردند، اتّفاقاً بعضى از آنان فقير و بيچاره بودند و نياز به كمك ديگران داشتند. (فقيرانى كه بعضى از آنان با ثروتمندان خويشاوند بودند، فقيرانى كه از مكّه به مدينه مهاجرت كرده بودند). آنان انسان هاى بدى نبودند، قصد ضربه زدن به آبروى اسلام و پيامبر را نداشتند، از روى جهل و نادانى فريب منافقان را خوردند.
وقتى اين ماجرا پيش آمد، ثروتمندانى كه به آن فقيران كمك مى كردند، از اين كار آنان بسيار ناراحت شدند و سوگند ياد كردند كه ديگر به آنان كمك نكنند.
اكنون تو اين آيه را نازل مى كنى و از آن ثروتمندان مى خواهى كه خطا و اشتباه فقيران را ناديده بگيرند و به آنان كمك كنند. آرى، ثروتمندان نبايد در حقّ خويشاوندان و فقيران و مهاجران كوتاهى كنند، آن ها بايد عفو داشته باشند، آيا آن ثروتمندان دوست ندارند تو آنان را ببخشى؟ معلوم است كه آنان در جستجوى بخشش تو هستند، پس بايد از خطاى ديگران چشم پوشى كنند. تو خداى بخشنده و مهربان هستى، گناه آن فقيران و نيازمندان را بخشيدى، ثروتمندان هم بايد آنان را ببخشند و بار ديگر به آنان كمك كنند.
* * *