کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    مؤمنون: آيه ۳۰ - ۲۶

      مؤمنون: آيه ۳۰ - ۲۶


    قَالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِمَا كَذَّبُونِ (26 )فَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ فَاسْلُكْ فِيهَا مِنْ كُلّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ (27 ) فَإِذَا اسْتَوَيْتَ أَنْتَ وَمَنْ مَعَكَ عَلَى الْفُلْكِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي نَجَّانَا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (28 )وَقُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبَارَكًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ (29 ) إِنَّ فِي ذَلِكَ لاََيَات وَإِنْ كُنَّا لَمُبْتَلِينَ (30 )
    نوح(عليه السلام) براى هدايت آنان تلاش زيادى نمود، او ديگر از هدايت آنان نااميد شد و دست به دعا برداشت و گفت: "خدايا ! در برابر آنانى كه مرا دروغگو خواندند، ياريم كن".
    اينجا بود كه تو به او چنين وحى كردى:
    اى نوح ! با راهنمايى من يك كشتى بساز ! وقتى كه فرمان من براى غرق كردن كافران فرا رسيد، آب از تنور مى جوشد. اين علامت طوفان است. تو از هر نوع حيوانى، يك جفت همراه خود بگير و اهل خودت را غير از كسانى كه وعده عذاب به آنان داده شده است، سوار كشتى كن. اى نوح ! درباره كسانى كه به خود و ديگران ظلم كردند با من سخن مگو، به زودى همه آنان در طوفان غرق مى شوند.
    اى نوح ! وقتى تو و كسانى كه ايمان آورده اند، سوار بر كشتى شويد، طوفان فرا مى رسد، شما در آن هنگام بگوييد: "ستايش خدايى را كه ما را از دست ستمكاران نجات داد".
    اى نوح ! وقتى طوفان كافران را نابود كرد، چنين بگو: "بارخدايا ! مرا بر مكانى پربركت فرود آور كه تو بهترين مهمان نوازان هستى".

    * * *


    به راستى در داستان نوح(عليه السلام) نشانه هايى از قدرت تو نهفته است، اين قانون توست، تو انسان را آزاد آفريدى، راه خوب و بد را نشانش مى دهى، او بايد راه خود را انتخاب كند، به كسانى كه راه كفر را برمى گزينند مهلت مى دهى، در عذاب آنان شتاب نمى كنى. تو با فرستادن پيامبران انسان ها را امتحان مى كنى، عدّه اى در اين امتحان قبول مى شوند و عدّه اى هم مردود. اين دنيا، محلّ امتحان انسان ها مى باشد و آخرت هم محلّ پاداش ها و كيفرها. تو مؤمنان را در بهشت جاى مى دهى و كافران را به عذاب جهنّم گرفتار مى سازى.

    * * *


    تو جبرئيل را فرستادى تا نوح(عليه السلام) را در ساختن كشتى راهنمايى كند، نوح(عليه السلام)و يارانش براى ساختن كشتى زحمت زيادى كشيدند. وقتى كار ساختن كشتى به پايان رسيد، تو به قدرت خود، حيوانات را مطيع او قرار دادى و او از هر حيوانى، يك جفت انتخاب نمود، غذاى كافى هم براى حيوانات آماده شد.[80]
    نوح(عليه السلام) در انتظار فرا رسيدن وعده تو بود. تو به او گفته بودى كه هر وقت از تنور خانه ات، آب جوشيد بدان كه زمان وعده من فرا رسيده است.
    زن نوح(عليه السلام) از كافران بود و به او ايمان نياورده بود، يك روز زن نوح(عليه السلام) براى پختن نان سراغ تنور رفت ديد كه از تنور آب مى جوشد.
    بيشتر اوقات داخل تنور آتش وجود دارد، معمولاً هيچ رطوبتى، داخل تنور نيست، زن نوح(عليه السلام) از ديدن اين منظره تعجّب كرد، به نوح(عليه السلام) خبر داد، نوح(عليه السلام)فوراً كنار تنور آمد. فهميد كه وعده تو فرا رسيده است، نوح(عليه السلام) به ياران خود خبر داد كه هرچه سريع تر سوار كشتى شوند.[81]
    سه پسر نوح(عليه السلام) و يك دختر او همراه با مؤمنان سوار بر كشتى شدند، نوح(عليه السلام)، همسر خود را سوار كشتى نكرد چون او كافر بود. نوح(عليه السلام)، پسر ديگرى هم داشت كه نامش كنعان بود، كنعان منافق بود، به ظاهر ادّعاى ايمان مى كرد، امّا ايمان او واقعى نبود. او سوار بر كشتى نشد، او به گفته پدر ايمان نداشت.
    وقتى نوح(عليه السلام) سوار كشتى شد، باران سيل آسا از آسمان باريد، رودها طغيان كردند، آب روى زمين بالا آمد و كشتى بر روى آب قرار گرفت. نوح(عليه السلام) از بالاى كشتى پسرش كنعان را ديد كه از دامنه كوهى بالا مى رود، گاهى مى افتد و گاهى بلند مى شود.
    نوح(عليه السلام) كنعان را صدا زد و گفت:
    ــ پسرم ! بيا با ما سوار كشتى شو و با كافران مباش !
    ــ من به بالاى كوه پناه مى برم، اين كوه مى تواند مرا از غرق شدن نجات دهد.
    كنعان خيال مى كرد كه آن كوه مى تواند او را نجات بدهد، او از روى لجاجت سخن پدر را نپذيرفت، همين طور كه او از كوه بالا مى رفت، موجى سهمگين آمد و نوح(عليه السلام) ديگر او را نديد، او در آب ها غرق شد.[82]
    نوح(عليه السلام) زمام كشتى را به تو سپرده بود و طوفان، كشتى را به هر سو مى برد، هفت روز گذشت. به زمين وحى كردى كه آب ها را فرو ببرد و آسمان باران را قطع كند.[83]
    آب ها در زمين فرو رفت و كشتى بر كوه "جُودى" قرار گرفت و نوح(عليه السلام) و پيروانش زندگى جديد را روى زمين آغاز كردند.[84]

    * * *


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۹۶: از كتاب تفسير باران، جلد هفتم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن